شکل جمع:
domainsملک، زمین، قلمرو، حوزه، منطقه
His domain extended from Baghdad to Balkh.
قلمرو او از بغداد تا بلخ گسترش داشت.
This problem belongs to the domain of philosophy.
این مسئله مربوط به حوزهی فلسفه است.
He expanded the domain of the papal states.
او منطقهی تحتمالکیت ایالتهای پاپ را بسط داد.
the domain of science
قلمرو علم
تکنولوژی (وبسایت) دامنه (آدرس اینترنتی وبسایت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The domain for the company is registered under .com.
دامنهی شرکت تحت com. ثبت شده است.
She bought a new domain for her online store.
او دامنهی جدیدی برای فروشگاه آنلاین خود خرید.
ریاضی دامنه (گروهی از مقادیر مجاز در تابع)
The domain of the function includes all real numbers.
دامنهی این تابع شامل تمام اعداد حقیقی است.
The domain of a variable can affect the outcome of the function.
دامنهی متغیر میتواند بر نتیجهی تابع تأثیر بگذارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «domain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/domain