با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Domain

də- / / doʊ- dəˈmeɪn / / dəʊ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    domains

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
قلمرو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun countable
ملک، زمین، قلمرو، حوزه، دایره، املاک خالصه
- His domain extended from Baghdad to Balkh.
- قلمرو او از بغداد تا بلخ گسترش داشت.
- He expanded the domain of the papal states.
- او مرزهای ایالت‌های پاپ را بسط داد.
- This problem belongs to the domain of philosophy.
- این مسئله مربوطه به رشته‌ی فلسفه است.
- the domain of science
- زمینه‌ی دانش، قلمرو علم
- domain of variables
- میدان (یا دامنه‌ی) تغییرات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد domain

  1. noun area of expertise, rule
    Synonyms: authority, bailiwick, concern, demesne, department, discipline, district, dominion, empire, estate, field, home park, jurisdiction, land, neck of the woods, occupation, orbit, power, province, quarter, realm, region, scope, slot, specialty, sphere, stomping grounds, terrain, territory, turf, walk, wing

ارجاع به لغت domain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «domain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/domain

لغات نزدیک domain

پیشنهاد بهبود معانی