گذشتهی ساده:
landedشکل سوم:
landedسومشخص مفرد:
landsوجه وصفی حال:
landingشکل جمع:
landsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) مؤآخذهی شدید کردن، سخت نکوهش کردن، سخت بازخواست کردن
(عامیانه) افتادن در، گرفتار شدن
(عامیانه) زدن به کسی، خواباندن
land somebody (or oneself) in something
(عامیانه) کسی (یا خود را) دچار دردسر و گرفتاری کردن
چیزی را وبال گردن کسی کردن (بهعهدهی کسی انداختن)
(عامیانه) مجبور به انجام کاری شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «land» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/land