آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ آذر ۱۴۰۳

    Sea

    siː siː

    شکل جمع:

    seas

    معنی sea | جمله با sea

    noun countable uncountable A1

    دریا

    sea, دریا

    The countries surrounding the Mediterranean Sea have a rich history and cultural heritage.

    کشورهای اطراف دریای مدیترانه تاریخ و میراث فرهنگی غنی‌ای دارند.

    The sea is endless and its shore is invisible.

    دریا بی‌انتهاست و ساحلش ناپیدا.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The dark clouds created an ominous atmosphere on a stormy sea.

    ابرهای تیره فضایی ناخوشایند را در دریای طوفانی ایجاد کردند.

    I enjoyed the peacefulness of the calm sea.

    از آرامش دریای آرام لذت بردم.

    The Caspian Sea is the largest enclosed inland body of water on Earth.

    دریای خزر بزرگ‌ترین پهنه‌ی آبی محصور در خشکی در زمین است.

    noun countable

    نجوم دریاوار (روی سطح ماه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Scientists have discovered that the lunar sea is not actually composed of water, but rather ancient volcanic basalt.

    دانشمندان کشف کرده‌اند که دریاوار در واقع از آب تشکیل نشده است، بلکه از بازالت آتشفشانی باستانی تشکیل شده است.

    The astronaut gazed out at the sea.

    فضانورد به دریاوار خیره شد.

    noun

    مجازی دریا

    He is lost in a sea of debt.

    در دریایی از قرض گم شده است.

    a sea of troubles

    دریایی از مشکلات

    adjective

    دریایی، مربوط به دریا

    England became a great sea power.

    انگلیس قدرت دریایی بزرگی شد.

    The historical records show that the sea battle played a crucial role in determining the outcome of the war.

    اسناد تاریخی نشان می‌دهد که نبرد دریایی نقش مهمی در تعیین نتیجه‌ی جنگ داشته است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    sea battle

    نبرد دریا

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sea

    1. noun large body of water; large mass
      Synonyms:
      ocean expanse abundance multitude profusion number main blue deep swell waves lake pond sheet drink splash surf bounding main brine briny briny deep Davy Jones’s locker plethora
      Antonyms:
      land

    Collocations

    the sea of galilee

    دریاچه‌ی جلیل

    دریای جلیل

    at sea

    1- در دریای آزاد 2- گیج، سردرگم

    beyond (or over) the sea(s)

    در آن سوی دریا(ها)، در ماورای بحار

    on the sea

    در کنار دریا، در کرانه

    put (out) to sea

    با کشتی حرکت کردن، (کشتی) به دریا رفتن

    Collocations بیشتر

    the seven seas

    هفت دریا، همه‌ی دریاها

    sea of crete

    دریای کرت (در شمال جزیره‌ی کرت)

    Idioms

    at sea

    1- در دریای آزاد 2- گیج، سردرگم

    follow the sea

    از راه کار در کشتی امرار معاش کردن، ملوانی کردن

    go to sea

    1- ملوان شدن 2- سوار کشتی شدن، مسافرت دریایی کردن

    between the devil and the deep blue sea

    گیر افتادن بین بد و بدتر، نه راه پس و نه راه پیش داشتن

    سوال‌های رایج sea

    معنی sea به فارسی چی میشه؟

    کلمه "sea" در زبان انگلیسی به معنای "دریا" است و به توده‌ای بزرگ از آب شور اشاره دارد که معمولاً بخشی از اقیانوس‌ها را تشکیل می‌دهد. در ادامه به بررسی معانی، کاربردها و نکات جالب مرتبط با این واژه می‌پردازیم.

    معانی و تعاریف

    1. دریا: در معنای اصلی، "sea" به توده‌ای بزرگ از آب شور اشاره دارد که معمولاً احاطه‌شده توسط زمین است. این آب‌ها به دلیل وجود نمک، قابل شرب نیستند و اکوسیستم‌های متنوعی را در خود جای داده‌اند.

    2. مناطق دریایی: کلمه "sea" می‌تواند به مناطق خاصی از اقیانوس نیز اشاره کند، مانند دریای مدیترانه یا دریای خزر. این دریای خاص معمولاً ویژگی‌های منحصر به فردی دارند، از جمله دما، عمق و نوع زیست‌بوم.

    3. استفاده مجازی: واژه "sea" در زبان انگلیسی می‌تواند به صورت مجازی نیز به کار رود. مثلاً می‌توان از آن برای توصیف حجم زیادی از چیزی استفاده کرد، مانند "a sea of people" که به معنای "دریایی از مردم" است.

    نکات جالب

    1. تنوع زیستی: دریاها و اقیانوس‌ها زیستگاه‌های بسیار متنوعی را برای موجودات زنده فراهم می‌کنند. از ماهی‌ها و پستانداران دریایی گرفته تا مرجان‌ها و جلبک‌ها، همه این موجودات نقش مهمی در حفظ تعادل اکوسیستم‌های دریایی دارند.

    2. تأثیر بر آب و هوا: دریاها تأثیر زیادی بر آب و هوای زمین دارند. آن‌ها به عنوان یک منبع حرارتی عمل می‌کنند و می‌توانند الگوهای جوی را تحت تأثیر قرار دهند. به عنوان مثال، جریان‌های دریایی مانند گلف استریم می‌توانند دما و رطوبت مناطق مختلف را تغییر دهند.

    3. اقتصاد و تجارت: دریاها نقش حیاتی در اقتصاد جهانی دارند. حمل و نقل دریایی بیش از 80 درصد از تجارت جهانی را شامل می‌شود. علاوه بر این، منابع دریایی مانند ماهی و دیگر محصولات دریایی به تأمین غذای انسان کمک می‌کنند.

    4. فرهنگ و هنر: دریاها الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران بوده‌اند. تصویر دریا در ادبیات و هنر به عنوان نماد آزادی، ماجراجویی و راز و رمزهای زندگی شناخته می‌شود.

    5. تحقیقات علمی: دریاها محل تحقیقات علمی گسترده‌ای هستند. دانشمندان به بررسی موجودات دریایی، تغییرات اقلیمی و تأثیرات آلودگی بر اکوسیستم‌های دریایی می‌پردازند. این تحقیقات برای درک بهتر محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی ضروری هستند.

    شکل جمع sea چی میشه؟

    شکل جمع sea در زبان انگلیسی seas است.

    ارجاع به لغت sea

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sea» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sea

    لغات نزدیک sea

    • - se
    • - se-tenant
    • - sea
    • - sea anchor
    • - sea anemone
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.