آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Briny

ˈbraɪni ˈbraɪni

معنی briny | جمله با briny

noun adjective

شور، مثل آب دریا، نمکین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

They brushed their teeth in the briny waters of the gulf.

در آب تلخ خلیج دندان‌های خود را مسواک زدند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد briny

  1. adjective slightly salty (especially from containing a mixture of seawater and fresh water)
  1. noun any very large body of (salt) water
    Synonyms:

ارجاع به لغت briny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «briny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/briny

لغات نزدیک briny

پیشنهاد بهبود معانی