Ocean

ˈoʊʃn ˈəʊʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    oceans
  • countable A2
    اقیانوس
    • - the Pacific Ocean
    • - اقیانوس آرام
  • noun
    (هر پهنه یامقدار عظیم) بزرگ پهنه، کلانبخش
    • - oceans of flowers
    • - مقدار بسیار زیادی گل، یک عالمه گل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ocean

  1. noun very large body of water
    Synonyms: blue, bounding main, brine, briny, briny deep, Davy Jones’s locker, deep, drink, high seas, main, pond, puddle, salt water, sea, seaway, Seven Seas, sink, tide

Idioms

  • oceans of

    مقدار زیاد، یک عالمه

ارجاع به لغت ocean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ocean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ocean

لغات نزدیک ocean

پیشنهاد بهبود معانی