آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ اسفند ۱۴۰۳

    Deep

    diːp diːp

    صفت تفضیلی:

    deeper

    صفت عالی:

    deepest

    معنی deep | جمله با deep

    adjective A2

    گود، ژرف، عمیق

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    a deep sea

    دریای ژرف

    a deep wound

    زخم عمیق

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a deep pool

    استخر گود

    a deep discussion

    (مجازا) بحث ژرف

    deep sleep

    خواب ژرف

    We have little information on the deep interior of the earth.

    ما درباره‌ی اعماق زمین اطلاعات کمی داریم.

    a deep secret

    راز ژرف، راز نهان

    deep in the field

    در ته دشت

    deep in the hall

    در عقب تالار

    a deep breath

    نفس عمیق

    making deep cuts in the budget

    کاستن از بودجه به طور اساسی

    the deep past

    گذشته‌ی دور

    a deep book

    کتاب عمیق

    His thoughts are too deep for me.

    افکار او برایم خیلی پیچیده است.

    He is in deep trouble.

    کارش حسابی دچار اشکال شده است.

    deep love

    عشق شدید

    deep joy

    شادی بسیار

    a deep red

    قرمز سیر

    He was deep in thought.

    او سخت در فکر بود.

    deep in debt

    زیر بار قرض سنگین

    a deep voice

    صدای بم

    a deep drawer

    کشو گود، کشو تودار

    He is in deep water.

    کار او زار است.

    adverb

    گود، ژرف، عمیق

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    to dig deep

    عمیقاً حفر کردن، حفره‌ی عمیق کندن

    We must dig deep into his past.

    بایستی گذشته‌ی او را دقیق بررسی کنیم.

    noun countable

    مغاک، ورطه، اعماق (دریا)، ژرفنا

    water nine meters deep

    آبی به ژرفای نه متر

    The shelf is two meters long and half a meter deep.

    طاقچه دو متر درازا و نیم متر پهنا دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Coalminers toiling in the black deeps.

    کارگران معدن زغال‌سنگ که در ژرف‌نای تاریک زحمت می‌کشند.

    in the deep of the night

    در وسط شب، در اعماق شب

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deep

    1. adjective extending very far, usually down
      Synonyms:
      low far below beneath buried distant wide rooted sunk immersed submerged submarine underground profound bottomless fathomless unfathomable abysmal abyssal inmost downreaching deep-seated yawning broad subaqueous
      Antonyms:
      shallow
    1. adjective abstract, complicated in meaning
      Synonyms:
      complex difficult obscure hidden abstract intricate profound acute serious heavy discerning learned wise sagacious penetrating mysterious secret esoteric abstruse arcane recondite hermetic delphic sibylline orphic occult
      Antonyms:
      superficial shallow trivial ignorant unintelligent frivolous
    1. adjective scheming, devious
      Synonyms:
      sly crafty cunning tricky sharp shrewd artful wily foxy devious scheming acute keen guileful astute knowing insidious plotting designing contriving intriguing
      Antonyms:
      open aboveboard artless
    1. adjective absorbed, engrossed in activity
      Synonyms:
      focused fixed set concentrated engaged immersed absorbed preoccupied engrossed intent lost into wrapped up wrapped rapt centered abstracted musing enfolded
      Antonyms:
      superficial flighty
    1. adjective intense in effect on senses
      Synonyms:
      strong great hard rich dark extreme full-toned low low-pitched low-toned bass resonant sonorous vivid booming grave profound
      Antonyms:
      soft quiet light pale
    1. noun the sea
      Synonyms:
      ocean sea brine main blue the high seas briny drink middle Poseidon’s realm Davy Jones’s locker

    Collocations

    deep sleep

    خواب عمیق

    Idioms

    go deep (or run deep)

    جدی بودن، وخیم بودن، دامنه داشتن

    go off the deep end

    (عامیانه) 1- بدون تفکر و آینده‌نگری کاری را آغاز کردن، شورتی‌گری کردن، زرع نکرده بریدن 2- خشمگین یا هیجان زده شدن، ازکوره در رفتن

    in deep water

    دچار گرفتاری و دردسر شدید

    در موقعیت بد، در تنگنا، سخت گرفتار

    لغات هم‌خانواده deep

    • noun
      deep, depth
    • adjective
      deep, deepening
    • verb - transitive
      deepen
    • adverb
      deeply

    سوال‌های رایج deep

    صفت تفضیلی deep چی میشه؟

    صفت تفضیلی deep در زبان انگلیسی deeper است.

    صفت عالی deep چی میشه؟

    صفت عالی deep در زبان انگلیسی deepest است.

    ارجاع به لغت deep

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deep

    لغات نزدیک deep

    • - deenergize
    • - deenergized
    • - deep
    • - deep freezer
    • - deep hatred
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.