آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Deep

diːp diːp

صفت تفضیلی:

deeper

صفت عالی:

deepest

معنی deep | جمله با deep

adjective A2

گود، ژرف، عمیق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

a deep sea

دریای ژرف

a deep wound

زخم عمیق

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a deep pool

استخر گود

a deep discussion

(مجازا) بحث ژرف

deep sleep

خواب ژرف

We have little information on the deep interior of the earth.

ما درباره‌ی اعماق زمین اطلاعات کمی داریم.

a deep secret

راز ژرف، راز نهان

deep in the field

در ته دشت

deep in the hall

در عقب تالار

a deep breath

نفس عمیق

making deep cuts in the budget

کاستن از بودجه به طور اساسی

the deep past

گذشته‌ی دور

a deep book

کتاب عمیق

His thoughts are too deep for me.

افکار او برایم خیلی پیچیده است.

He is in deep trouble.

کارش حسابی دچار اشکال شده است.

deep love

عشق شدید

deep joy

شادی بسیار

a deep red

قرمز سیر

He was deep in thought.

او سخت در فکر بود.

deep in debt

زیر بار قرض سنگین

a deep voice

صدای بم

a deep drawer

کشو گود، کشو تودار

He is in deep water.

کار او زار است.

adverb

گود، ژرف، عمیق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to dig deep

عمیقاً حفر کردن، حفره‌ی عمیق کندن

We must dig deep into his past.

بایستی گذشته‌ی او را دقیق بررسی کنیم.

noun countable

مغاک، ورطه، اعماق (دریا)، ژرفنا

water nine meters deep

آبی به ژرفای نه متر

The shelf is two meters long and half a meter deep.

طاقچه دو متر درازا و نیم متر پهنا دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Coalminers toiling in the black deeps.

کارگران معدن زغال‌سنگ که در ژرف‌نای تاریک زحمت می‌کشند.

in the deep of the night

در وسط شب، در اعماق شب

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deep

  1. adjective extending very far, usually down
    Antonyms:
  1. adjective absorbed, engrossed in activity
    Antonyms:
  1. adjective intense in effect on senses
    Antonyms:
  1. noun the sea
    Synonyms:
    ocean sea brine main blue the high seas briny drink middle Poseidon’s realm Davy Jones’s locker

Collocations

deep sleep

خواب عمیق

Idioms

go deep (or run deep)

جدی بودن، وخیم بودن، دامنه داشتن

go off the deep end

(عامیانه) 1- بدون تفکر و آینده‌نگری کاری را آغاز کردن، شورتی‌گری کردن، زرع نکرده بریدن 2- خشمگین یا هیجان زده شدن، ازکوره در رفتن

in deep water

دچار گرفتاری و دردسر شدید

در موقعیت بد، در تنگنا، سخت گرفتار

لغات هم‌خانواده deep

سوال‌های رایج deep

صفت تفضیلی deep چی میشه؟

صفت تفضیلی deep در زبان انگلیسی deeper است.

صفت عالی deep چی میشه؟

صفت عالی deep در زبان انگلیسی deepest است.

ارجاع به لغت deep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deep

لغات نزدیک deep

پیشنهاد بهبود معانی