فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coordination

koʊˌɔːrdnˈeɪʃn kəʊˌɔːdəˈneɪʃn

شکل جمع:

coordinations

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی co-ordination است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

هماهنگی، هماهنگ‌ بودن، هماهنگ‌سازی، تناسب، توازن، هارمونی، ست بودن

muscle coordination

هماهنگی عضلات (ماهیچه‌ها)

The game requires hand-eye coordination.

این بازی به هماهنگی دست و چشم نیاز دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the coordination of relief efforts

هماهنگ‌سازی اقدامات امدادی

the co-ordination of our schedules

توازن برنامه‌های ما

the coordination of the colors

هارمونی رنگ‌ها

Think about co-ordination when choosing your outfit.

هنگام انتخاب لباس خود به ست بودن فکر کنید.

The various parts of a ministry should have complete co-ordination.

بخش‌های گوناگون هر وزارتخانه باید (با هم) هماهنگی کامل داشته باشند.

noun uncountable

دستور زبان زبان‌شناسی (استفاده از علائم صوری برای مرتبط کردن جملات و جمله‌واره‌ها و پاراگراف‌ها به یکدیگر) هم‌پایگی

link-banner

آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Coordination is sensitive to the linear order of words.

هم‌پایگی به ترتیب خطی کلمات حساس است.

co-ordination of adjectives

هم‌پایگی صفت‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coordination

  1. noun the skillful and effective interaction of movements
    Antonyms:
    incoordination

لغات هم‌خانواده coordination

ارجاع به لغت coordination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coordination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coordination

لغات نزدیک coordination

پیشنهاد بهبود معانی