در بریتانیایی، بهصورتِ co-ordinator نوشته میشود.
هماهنگکننده، کوردیناتور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a recycling coordinator.
او هماهنگکنندهی بازیافت است.
She is the co-ordinator of the upcoming state visit.
او هماهنگکنندهی سفر خارجیِ آتیِ دولت است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coordinator» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coordinator