آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Coordinator

koʊˈɔːrdəneɪtər kəʊˈɔːdəneɪtə

توضیحات:

در بریتانیایی، به‌صورتِ co-ordinator نوشته می‌شود.

معنی coordinator | جمله با coordinator

noun countable C1

هماهنگ‌کننده، کوردیناتور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He is a recycling coordinator.

او هماهنگ‌کننده‌ی بازیافت است.

She is the co-ordinator of the upcoming state visit.

او هماهنگ‌کننده‌ی سفر خارجیِ آتیِ دولت است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد coordinator

  1. noun director

لغات هم‌خانواده coordinator

ارجاع به لغت coordinator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coordinator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coordinator

لغات نزدیک coordinator

پیشنهاد بهبود معانی