شکل جمع:
supervisorsناظر، سرپرست
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The supervisor carefully monitored the employees' progress on the project.
سرپرست با دقت پیشرفت کارمندان را در پروژه زیرنظر داشت.
The supervisor conducted regular meetings to ensure everyone was on track.
ناظر جلسات منظمی را برای اطمینان از اینکه همه در مسیر درست قرار دارند برگزار میکرد.
استاد راهنما
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My supervisor provided valuable feedback on my performance during the training.
استاد راهنمای من بازخورد ارزشمندی در مورد عملکرد من در طول آموزش ارائه کرد.
The supervisor was impressed with the student's research project.
استاد راهنما تحتتأثیر پروژهی تحقیقاتی دانشجو قرار گرفت.
استاندار، مباشر
The supervisor presented the budget proposal to the town council.
استاندار پیشنهاد بودجه را به شورای شهر ارائه کرد.
Citizens appreciated the supervisor's efforts to improve public safety.
شهروندان از تلاشهای استاندار برای ارتقای امنیت عمومی قدردانی کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «supervisor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supervisor