با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Supervisor

ˈsuːpərvaɪzər ˈsuːpəvaɪzə ˈsuːpəvaɪzə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    supervisors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
ناظر، سرپرست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The supervisor carefully monitored the employees' progress on the project.
- سرپرست با دقت پیشرفت کارمندان را در پروژه زیرنظر داشت.
- The supervisor conducted regular meetings to ensure everyone was on track.
- ناظر جلسات منظمی را برای اطمینان از اینکه همه در مسیر درست قرار دارند برگزار می‌کرد.
noun countable
استاد راهنما
- My supervisor provided valuable feedback on my performance during the training.
- استاد راهنمای من بازخورد ارزشمندی در مورد عملکرد من در طول آموزش ارائه کرد.
- The supervisor was impressed with the student's research project.
- استاد راهنما تحت‌تأثیر پروژه‌ی تحقیقاتی دانشجو قرار گرفت.
noun countable
استاندار، مباشر
- The supervisor presented the budget proposal to the town council.
- استاندار پیشنهاد بودجه را به شورای شهر ارائه کرد.
- Citizens appreciated the supervisor's efforts to improve public safety.
- شهروندان از تلاش‌های استاندار برای ارتقای امنیت عمومی قدردانی کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supervisor

  1. noun person who manages people, project
    Synonyms: administrator, boss, brass hat, caretaker, chief, curator, custodian, director, executive, foreperson, head, inspector, manager, overseer, slave driver, straw boss, super, superintendent, zookeeper
    Antonyms: employee, worker

ارجاع به لغت supervisor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supervisor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supervisor

لغات نزدیک supervisor

پیشنهاد بهبود معانی