فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Curator

kjʊˈreɪt̬ər kjʊˈreɪtə

شکل جمع:

curators

معنی و نمونه‌جمله

noun countable

کتاب‌دار، موزه‌دار، نگهبان، متصدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the curator of the Louvre

سرپرست موزه‌ی لوور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد curator

  1. noun caretaker of collection
    Synonyms:
    keeper guardian manager administrator custodian director steward conservator

ارجاع به لغت curator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/curator

لغات نزدیک curator

پیشنهاد بهبود معانی