شکل جمع:
directorsمدیر، سرپرست، سامانگر، هدایتکننده، (شرکتها و موسسات و غیره) عضو هیئت مدیره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
the director of public relations
سرپرست روابط عمومی
She is the director of the budget office.
او مدیر ادارهی بودجه است.
board of directors
هیئت مدیره
one of the directors of the company
یکی از اعضای هیئت مدیرهی شرکت
(سینما و تئاتر و غیره) کارگردان، (ارکستر و غیره) رهبر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The film's director is from Abadan.
کارگردان فیلم اهل آبادان است.
مدیر کل، سرسامانگر، سرراستار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «director» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/director