شکل جمع:
directorsمدیر، رئیس، سرپرست
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
She is the director of the budget office.
او مدیر ادارهی بودجه است.
Each director on the board voted for a different proposal.
هر عضو هیئتمدیره به پیشنهاد متفاوتی رأی داد.
the director of public relations
سرپرست روابط عمومی
board of directors
هیئت مدیره
one of the directors of the company
یکی از اعضای هیئت مدیرهی شرکت
انگلیسی آمریکایی مدیر مهدکودک، مدیر پیشدبستانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The director arranged a meeting to discuss the children’s progress.
مدیر مهدکودک، جلسهای برای بررسی پیشرفت کودکان ترتیب داد.
The director of the early-learning center ensures that all safety rules are followed.
مدیر مهدکودک اطمینان حاصل میکند که همهی قوانین ایمنی رعایت شوند.
سینما و تئاتر کارگردان
The film's director is from Abadan.
کارگردان فیلم، اهل آبادان است.
Many young talents dream of becoming movie directors in Hollywood.
بسیاری از استعدادهای جوان، رؤیای کارگردان شدن در هالیوود را دارند.
انگلیسی آمریکایی رهبر ارکستر
The director of the choir asked the members to focus on harmony and balance.
رهبر گروه کر از اعضا خواست روی هارمونی و توازن تمرکز کنند.
The new director of the orchestra introduced a fresh musical style.
رهبر ارکستر جدید، سبک موسیقایی تازهای معرفی کرد.
مدیر کل، سرسامانگر، سرراستار
شکل جمع director در زبان انگلیسی directors است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «director» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/director