شکل جمع:
directionsدستور، رهبری، اداره، هدایت، سرپرستی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The man under whose direction this book was written.
مردی که زیر نظر او این کتاب نوشته شد.
He was given overall direction of the program.
سرپرستی کلی برنامه به او سپرده شده بود.
As long as this company is under my direction ...
تا هنگامی که این شرکت تحت مدیریت من است ...
You must follow my directions.
شما باید از دستورات من پیروی کنید.
A report prepared at the direction of the president.
گزارشی که به دستور رئیس تهیه شده است.
The play was performed under his direction.
نمایشنامه به کارگردانی او اجرا شد.
جهت، سو، راه، مسیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Soldiers scattered in all directions.
سربازان به هر سو پراکنده شدند.
The wind is blowing in a northerly direction.
باد در جهت شمالی میوزد.
In which direction did the bandit go?
راهزن کدام ور رفت؟
the direction of an airplane's flight
راستای پرواز هواپیما
Please follow the direction of the arrow.
لطفاً در جهت پیکان (فلش) حرکت کنید.
in the direction of
در جهت
research in new directions
پژوهش به روشهای نوین
The outbreak of war gave a new direction to his activities.
آغاز جنگ به فعالیتهای او جهت تازهای بخشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «direction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/direction