بازی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعالیت تفریحی

فونتیک فارسی

baazi
اسم
play, game, sport, bout, match

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- بازی‌های کودکان

- children plays

- والیبال بازی مهیجی است.

- Volleyball is an exciting game.
ایفای نقش در نمایش و غیره

فونتیک فارسی

baazi
اسم
performance, acting, play, enactment, impersonation

- بازی او در این فیلم معرکه است.

- Her performance in this film is excellent.

- بازی او در نمایش واقعاً باورنکردنی بود و تماشاچیان او را ایستاده تشویق کردند.

- His acting in the play was truly incredible and earned him a standing ovation.
قمار

فونتیک فارسی

baazi
اسم
gambling, gaming

- برخی افراد معتقدند بازی نوعی سرگرمی است.

- Some people believe that gambling is a form of entertainment.

- آن‌ها از صبح تاحالا پای بازی‌اند.

- They have been gambling since this morning.
تکان بخشی از دستگاه در محل خودش

فونتیک فارسی

baazi
اسم
slackness, looseness, not being taut or tight, flappiness

- بازی طناب

- the looseness of the rope

- بازی قلاده‌ی سگ

- the looseness of the dog's collar
حیله، نیرنگ

فونتیک فارسی

baazi
اسم
مجازی trick, gambit, machination, finesse, stratagem, ploy

- این هم یکی دیگر از بازی‌های آن آدم شیاد است.

- This too is another one of that charlatan's ploys.

- تصمیم شرکت برای ارائه‌ی تخفیف یک بازی بازاریابی برای جذب مشتریان بیشتر بود.

- The company's decision to offer a discount was a marketing ploy to attract more customers.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بازی

ارجاع به لغت بازی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بازی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بازی

لغات نزدیک بازی

پیشنهاد بهبود معانی