recreation, fun, diversion, delectation, amusement, pastime, enjoyment, relaxation, entertainment, disport, sport, pleasure
برای تفریح به سینما میروم.
For recreation I go to movies.
یگانه تفریح او خواندن کتاب است.
Her only relaxation is reading books.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تفریح» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تفریح