آخرین به‌روزرسانی:

اسباب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

علل

فونتیک فارسی

asbaab
اسم جمع

means, causes

قدرت همیشه اسباب مسئولیت و خطر است.

Power invariably means both responsibility and danger.

این اسباب به نتیجه‌ی بدی منجر شد.

These causes led to a bad result.

ابزار، وسایل

فونتیک فارسی

asbaab
اسم جمع

عامیانه gizmos, instruments, tools, apparatus, utensils, materials, devices, things, contents, equipments, appliances, gadgets, tackles, contraptions, implements, furniture

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

راهرویی که انبوهی از اسباب خانه آن را بند آورده بود

a hallway that was encumbered by piles of furniture

اسباب جدید برای ردیابی موشک‌های دشمن

the new devices for tracking enemy missiles

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اسباب

  1. مترادف:
    آلات آلت ابزار اثاث برگ بساط تجهیزات جمعیت دستگاه رخت سامان شرایط علل لوازم وسایل وسیله

ارجاع به لغت اسباب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اسباب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اسباب

لغات نزدیک اسباب

پیشنهاد بهبود معانی