means, causes
قدرت همیشه اسباب مسئولیت و خطر است.
Power invariably means both responsibility and danger.
این اسباب به نتیجهی بدی منجر شد.
These causes led to a bad result.
عامیانه gizmos, instruments, tools, apparatus, utensils, materials, devices, things, contents, equipments, appliances, gadgets, tackles, contraptions, implements, furniture
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
راهرویی که انبوهی از اسباب خانه آن را بند آورده بود
a hallway that was encumbered by piles of furniture
اسباب جدید برای ردیابی موشکهای دشمن
the new devices for tracking enemy missiles
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اسباب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اسباب