گذشتهی ساده:
brakedشکل سوم:
brakedسومشخص مفرد:
brakesوجه وصفی حال:
brakingشکل جمع:
brakes(وسایل نقلیه) ترمز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
brake fluid
روغن ترمز
brake lining
لنت ترمز
brake pedal
پدال ترمز
hydraulic brake
ترمز روغنی
air brake
ترمز بادی
hand brake
ترمز دستی
ترمز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
put on/slam on the brake
ترمز کردن، ترمز زدن
(اتومبیل) نگه داشتن
act as a brake upon
(پیشرفت، ابتکار) مانع شدن، سد راه شدن
گیاهشناسی بوتهزار
کالسکه، دُرشکه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brake