با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Brake

breɪk breɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    braked
  • شکل سوم:

    braked
  • سوم‌شخص مفرد:

    brakes
  • وجه وصفی حال:

    braking
  • شکل جمع:

    brakes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
(وسایل نقلیه) ترمز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- brake fluid
- روغن ترمز
- brake lining
- لنت ترمز
- brake pedal
- پدال ترمز
- hydraulic brake
- ترمز روغنی
- air brake
- ترمز بادی
- hand brake
- ترمز دستی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive countable
ترمز کردن
- put on/slam on the brake
- ترمز کردن، ترمز زدن
verb - transitive countable
(اتومبیل) نگه داشتن
- act as a brake upon
- (پیشرفت، ابتکار) مانع شدن، سد راه شدن
noun countable
گیاه‌شناسی سرخس
noun countable
گیاه‌شناسی بوته‌زار
noun countable
کالسکه، دُرشکه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brake

  1. noun stopping device; check
    Synonyms: anchor, binders, cinchers, constraint, control, curb, damper, deterrent, discouragement, hamper, hindrance, hurdle, obstacle, rein, restraint, retarding device
    Antonyms: accelerator
  2. verb check; stop
    Synonyms: bar, block, dam, decelerate, halt, hinder, impede, moderate, obstruct, reduce speed, slacken, slow, slow down, stop
    Antonyms: accelerate

ارجاع به لغت brake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brake

لغات نزدیک brake

پیشنهاد بهبود معانی