گذشتهی ساده:
moderatedشکل سوم:
moderatedسومشخص مفرد:
moderatesوجه وصفی حال:
moderatingشکل جمع:
moderatesصفت تفضیلی:
more moderateصفت عالی:
most moderateمعتدل، ملایم، آرام، میانهرو، مناسب، محدود، اداره کردن، تعدیل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the worker's moderate demands
خواستههای معقول کارگران
A moderate eater.
کسی که در حد اعتدال غذا میخورد.
a moderate wind
باد ملایم
moderate weather
آب و هوای ملایم
moderate skills
مهارتهای متوسط
moderate prices
قیمتهای متعادل
a family of moderate income
خانوادهای با درآمد متوسط
moderate republicans
جمهوریخواهان میانهرو
moderate clergy
روحانیون میانهرو
If they don't moderate their extremism, they will be overthrown.
اگر افراطگرایی خود را تعدیل نکنند، سرنگون خواهند شد.
Age has helped moderate his political views.
سالخوردگی باعث تعدیل دیدگاههای سیاسی او شده است.
In Farvardin the weather moderates.
در فروردین هوا ملایم میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moderate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moderate