(درد و غیره) واگذاشتن، نشست کردن، فرو نشستن، فروکش کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Near the river the soil has subsided.
در نزدیکی رودخانه زمین نشست کرده است.
The child's fever subsided.
تب کودک فروکش کرد.
The storm will subside.
توفان آرام خواهد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subside» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subside