فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quieten

ˈkwaɪətn ˈkwaɪətn ˈkwaɪətn

گذشته‌ی ساده:

quietened

شکل سوم:

quietened

سوم‌شخص مفرد:

quietens

وجه وصفی حال:

quietening

معنی

verb - transitive adverb

( quiet ) آرام کردن، تسکین دادن، ساکت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quieten

  1. verb to cause to become silent
    Synonyms:
    silence quiet hush still shut up shush quiet-down hush up pipe-down quiesce
    Antonyms:
    louden
  1. verb make calm or still
    Synonyms:
    calm calm down quiet still lull tranquilize tranquillize tranquillise

لغات هم‌خانواده quieten

  • verb - transitive
    quieten, quiet

ارجاع به لغت quieten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quieten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quieten

لغات نزدیک quieten

پیشنهاد بهبود معانی