گذشتهی ساده:
shut upشکل سوم:
shut upسومشخص مفرد:
shuts upوجه وصفی حال:
shutting upساکت کردن یا شدن، خفه کردن یا شدن، دهن بستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When the argument escalated, she told him to just shut up and listen.
وقتی مشاجره بالا گرفت، بهش گفت که دهنتو ببند و گوش کن.
He wanted to express his opinion, but she quickly said, "Shut up already!"
میخواست نظرش رو بگه، اما اون سریع گفت: «خفه شو!"»
1- (مثلاً جمعهها یا شبها) مغازه را بستن، تعطیل کردن 2- برای همیشه بستن، به کار و کاسبی خاتمه دادن
(عامیانه) ناگهان از سخن باز ایستادن، از گفتن خودداری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shut up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shut-up