گذشتهی ساده:
talkedشکل سوم:
talkedسومشخص مفرد:
talksوجه وصفی حال:
talkingشکل جمع:
talksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
وادار کردن، (با حرف) راضی کردن، ترغیب کردن
(بدون انتظار و پاسخ) مخاطب قرار دادن، (با حالت برتریآمیز) با کسی حرف زدن
(طولانی) حرف زدن، (بیوقفه) سخن گفتن، ور زدن
پیشجوابی کردن، حاضرجوابی کردن، تو روی کسی ایستادن
چانه زدن
بهطور تحکمآمیز با کسی حرف زدن، (مانند برتر با مادون یا مهتر با کهتر) صحبت کردن
(به انجام کاری) قانع کردن، راضی کردن
به تفصیل دربارهی چیزی کنکاش کردن یا مذاکره کردن
منصرف کردن
مورد بحث و مذاکره قرار دادن
دفاع کردن، طرفداری کردن
1- (برای وقتگذرانی) حرف زدن، اختلاط کردن، گپ زدن 2- شایعهسازی کردن
(عامیانه) سخن مبالغهآمیز، غلو، گزافهگویی
نصیحت کردن، هشدار دادن، پند دادن
1- (برای وقتگذرانی) حرف زدن، اختلاط کردن، گپ زدن 2- شایعهسازی کردن
حرفهای گُنده زدن
(عامیانه) چاخان کردن، گزافهگویی کردن، غلو کردن، حرفهای گندهگنده زدن
حرف زدن آسان است (اگر راست میگویی، عمل کن)
talk someone's ear(or arm or leg) off
(عامیانه) با پرحرفی گوش کسی را کر کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «talk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/talk