با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Prose

proʊz prəʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    proses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb uncountable
نثر، سخن منثور، به نثر درآوردن، نثر نوشتن
- a story which is partly in poetry and partly in prose
- داستانی که بخشی از آن به شعر و بخشی دیگر به نثر است
- the prose works of John Milton
- آثار منثور جان میلتون
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prose

  1. noun written, nonrhythmic literature
    Synonyms: book, composition, essay, exposition, fiction, nonfiction, speech, story, talk, text, tongue, writing
    Antonyms: poem, poetry

ارجاع به لغت prose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prose

لغات نزدیک prose

پیشنهاد بهبود معانی