Text

    tekst tekst
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      texted

    • شکل سوم:

      texted

    • سوم‌شخص مفرد:

      texts

    • وجه وصفی حال:

      texting

    • شکل جمع:

      texts

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B1
    متن، نص، کتاب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - the printed text
    - متن چاپی
    - the text of the agreement
    - متن قرارداد
    - literary texts
    - متون ادبی
    - I read in my physics text.
    - آن را در کتاب فیزیک خود خواندم.
    noun countable
    ویرایش، نسخه
    - a revised text
    - ویرایش تجدید‌نظر‌شده
    - He prepared a new text of Shakespeare's plays.
    - ویرایش نوینی از نمایشنامه‌های شکسپیر را تهیه کرد.
    - a handwritten text
    - نسخه‌ی خطی
    - an autographed text which the author himself gave me
    - نسخه‌ی امضاشده‌ای که خود نویسنده به من اهدا کرده است
    verb - transitive verb - intransitive
    (با موبایل) پیام فرستادن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد text

    1. noun subject matter of document
      Synonyms:
      subject topic matter content theme idea point argument issue context body document passage consideration lines line contents words vocabulary wording quotation extract sentence paragraph main body thesis head verse stanza motive motify fundamentals
    1. noun book used in education
      Synonyms:
      textbook book schoolbook course book reference book reader manual handbook reference assignment required reading workbook class book source syllabus

    لغات هم‌خانواده text

    • noun
      text

    ارجاع به لغت text

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «text» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/text

    لغات نزدیک text

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه