آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ مهر ۱۴۰۳

    Content

    kənˈtent ˈkɑːntent kənˈtent ˈkɒntent

    گذشته‌ی ساده:

    contented

    شکل سوم:

    contented

    سوم‌شخص مفرد:

    contents

    شکل جمع:

    contents

    صفت تفضیلی:

    more content

    صفت عالی:

    most content

    معنی content | جمله با content

    adjective B2

    راضی، خشنود، خرسند (شخص)، رضایت‌آمیز، حاکی از رضایت (رفتار و غیره)

    Are you content with your present salary?

    آیا از حقوق فعلی خود راضی هستید؟

    His content expression showed that he was satisfied with the outcome.

    بیان حاکی از رضایت او نشان داد که از نتیجه‌ی کار راضی است.

    verb - transitive

    راضی کردن، خشنود کردن، خرسند کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    She tried her best to content her boss.

    تمام تلاشش را کرد تا رئیسش را راضی کند.

    The artist sought to content his fans by releasing new and innovative work.

    این هنرمند با انتشار آثار جدید و بدیع به دنبال خرسند کردن طرفدارانش بود.

    noun uncountable

    رضایت، خشنودی، خرسندی

    His face reflected content.

    از صورتش رضایت می‌بارید.

    Finding inner content is the key to happiness.

    دستیابی به خشنودی درونی کلید شادی است.

    noun plural B2

    مطالب، مندرجات (کتاب) (contents)

    The table of contents of the book was neatly organized.

    فهرست مطالب کتاب به‌خوبی تنظیم شده بود.

    The contents of the book were diverse and engaging.

    مندرجات کتاب متنوع و جذاب بود.

    noun singular uncountable B2

    محتوا، درون‌مایه، مضمون (در نوشته یا سخنرانی یا یک فیلم و غیره)

    the contents of his speech

    مضمون نطق او

    the content of a poem as opposed to its form

    محتوای شعر در مقایسه با شکل آن

    noun uncountable B2

    محتوا (اطلاعات و تصاویر و ویدئو و غیره در وب‌سایت و غیره)

    The video content went viral within hours.

    این محتوای ویدئویی در عرض چند ساعت فراگیر شد.

    The company hired a team of content creators.

    این شرکت تیمی از تولیدکنندگان محتوا را استخدام کرد.

    noun plural B1

    محتویات (درون چیزی دیگر) (contents)

    the contents of his pockets

    محتویات جیب‌های او

    the contents of a suitcase

    محتویات چمدان

    noun singular C2

    مقدار (از یک ماده‌ی خاص موجود در چیزی)

    iron with a high carbon content

    آهن دارای مقدار زیادی کربن

    The content of sugar in the doughnut was very high.

    مقدار شکر در این دونات بسیار بالا بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد content

    1. adjective happy, agreeable
      Synonyms:
      happy contented satisfied comfortable pleased as punch at ease willing fulfilled gratified appeased can’t complain complacent tickled pink smug fat dumb and happy
      Antonyms:
      unhappy disagreeable discontent dissatisfied upset disturbed needy wanting
    1. noun comfort, happiness
      Synonyms:
      happiness pleasure satisfaction contentment ease comfort peace of mind gratification peace
      Antonyms:
      unhappiness discontent displeasure uncomfortableness
    1. noun essence, meaning
      Synonyms:
      matter substance essence meaning idea subject text significance subject matter gist thought composition constitution burden
    1. noun capacity, volume
      Synonyms:
      size measure capacity volume load packing
    1. verb please
      Synonyms:
      satisfy delight gladden gratify charm captivate thrill tickle appease placate mollify humor indulge make happy suffice reconcile enrapture bewitch
      Antonyms:
      displease upset disturb anger

    Collocations

    content analysis

    تحلیل محتوا، تجزیه‌وتحلیل محتوا

    content creation

    تولید محتوا، ساختن محتوا، خلق محتوا

    content creator

    تولیدکننده‌ی محتوا، سازنده‌ی محتوا، خلق‌کننده‌ی محتوا، محتواساز

    content writing

    نویسندگی محتوا، نوشتن محتوا

    content writer

    نویسنده‌ی محتوا، محتوانویس

    Collocations بیشتر

    content marketing

    بازاریابی محتوایی، بازاریابی محتوا

    content marketer

    بازاریاب محتوایی، بازاریاب محتوا

    content strategy

    استراتژی محتوا، راهبرد محتوا، استراتژی محتوایی، راهبرد محتوایی

    educational content

    محتوای آموزشی، محتوای آموزنده

    multimedia content

    محتوای چندرسانه‌ای

    animal content

    (روانشناسی - رورشاخ) محتوای حیوانی

    Idioms

    to one's heart's content

    به حد وفور، تا دل شخص بخواهد

    تا دل (کسی) بخواهد، تا سرحد سیری

    سوال‌های رایج content

    گذشته‌ی ساده content چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده content در زبان انگلیسی contented است.

    شکل سوم content چی میشه؟

    شکل سوم content در زبان انگلیسی contented است.

    شکل جمع content چی میشه؟

    شکل جمع content در زبان انگلیسی contents است.

    وجه وصفی حال content چی میشه؟

    وجه وصفی حال content در زبان انگلیسی contenting است.

    سوم‌شخص مفرد content چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد content در زبان انگلیسی contents است.

    صفت تفضیلی content چی میشه؟

    صفت تفضیلی content در زبان انگلیسی more content است.

    صفت عالی content چی میشه؟

    صفت عالی content در زبان انگلیسی most content است.

    ارجاع به لغت content

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «content» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/content

    لغات نزدیک content

    • - contend
    • - contender
    • - content
    • - content addressable
    • - content addressed
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.