امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Content

kənˈtent ˈkɑːntent kənˈtent ˈkɒntent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    contented
  • شکل سوم:

    contented
  • سوم‌شخص مفرد:

    contents
  • وجه وصفی حال:

    contenting
  • شکل جمع:

    contents
  • صفت تفضیلی:

    more content
  • صفت عالی:

    most content

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
راضی، خشنود، خرسند (شخص)، رضایت‌آمیز، حاکی از رضایت (رفتار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Are you content with your present salary?
- آیا از حقوق فعلی خود راضی هستید؟
- His content expression showed that he was satisfied with the outcome.
- بیان حاکی از رضایت او نشان داد که از نتیجه‌ی کار راضی است.
verb - transitive
راضی کردن، خشنود کردن، خرسند کردن
- She tried her best to content her boss.
- تمام تلاشش را کرد تا رئیسش را راضی کند.
- The artist sought to content his fans by releasing new and innovative work.
- این هنرمند با انتشار آثار جدید و بدیع به دنبال خرسند کردن طرفدارانش بود.
noun uncountable
رضایت، خشنودی، خرسندی
- His face reflected content.
- از صورتش رضایت می‌بارید.
- Finding inner content is the key to happiness.
- دستیابی به خشنودی درونی کلید شادی است.
noun plural B2
مطالب، مندرجات (کتاب) (contents)
- The table of contents of the book was neatly organized.
- فهرست مطالب کتاب به‌خوبی تنظیم شده بود.
- The contents of the book were diverse and engaging.
- مندرجات کتاب متنوع و جذاب بود.
noun singular uncountable B2
محتوا، درون‌مایه، مضمون (در نوشته یا سخنرانی یا یک فیلم و غیره)
- the contents of his speech
- مضمون نطق او
- the content of a poem as opposed to its form
- محتوای شعر در مقایسه با شکل آن
noun uncountable B2
محتوا (اطلاعات و تصاویر و ویدئو و غیره در وب‌سایت و غیره)
- The video content went viral within hours.
- این محتوای ویدئویی در عرض چند ساعت فراگیر شد.
- The company hired a team of content creators.
- این شرکت تیمی از تولیدکنندگان محتوا را استخدام کرد.
noun plural B1
محتویات (درون چیزی دیگر) (contents)
- the contents of his pockets
- محتویات جیب‌های او
- the contents of a suitcase
- محتویات چمدان
noun singular C2
مقدار (از یک ماده‌ی خاص موجود در چیزی)
- iron with a high carbon content
- آهن دارای مقدار زیادی کربن
- The content of sugar in the doughnut was very high.
- مقدار شکر در این دونات بسیار بالا بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد content

  1. adjective happy, agreeable
    Synonyms: appeased, at ease, can’t complain, comfortable, complacent, contented, fat dumb and happy, fulfilled, gratified, pleased as punch, satisfied, smug, tickled pink, willing
    Antonyms: depressed, disagreeable, discontent, dissatisfied, disturbed, needy, unhappy, upset, wanting
  2. noun comfort, happiness
    Synonyms: contentment, ease, gratification, peace, peace of mind, pleasure, satisfaction
    Antonyms: discontent, displeasure, uncomfortableness, unhappiness
  3. noun essence, meaning
    Synonyms: burden, composition, constitution, gist, idea, matter, significance, subject, subject matter, substance, text, thought
  4. noun capacity, volume
    Synonyms: filling, load, measure, packing, size
  5. verb please
    Synonyms: appease, bewitch, captivate, charm, delight, enrapture, gladden, gratify, humor, indulge, make happy, mollify, placate, reconcile, satisfy, suffice, thrill, tickle
    Antonyms: anger, displease, disturb, upset

Collocations

  • content analysis

    تحلیل محتوا، تجزیه‌وتحلیل محتوا

  • content creation

    تولید محتوا، ساختن محتوا، خلق محتوا

  • content creator

    تولیدکننده‌ی محتوا، سازنده‌ی محتوا، خلق‌کننده‌ی محتوا، محتواساز

  • content writing

    نویسندگی محتوا، نوشتن محتوا

  • content writer

    نویسنده‌ی محتوا، محتوانویس

  • content marketing

    بازاریابی محتوایی، بازاریابی محتوا

  • content marketer

    بازاریاب محتوایی، بازاریاب محتوا

  • content strategy

    استراتژی محتوا، راهبرد محتوا، استراتژی محتوایی، راهبرد محتوایی

  • content calendar

    تقویم محتوایی

  • educational content

    محتوای آموزشی، محتوای آموزنده

  • multimedia content

    محتوای چندرسانه‌ای

  • animal content

    (روانشناسی - رورشاخ) محتوای حیوانی

Idioms

  • to one's heart's content

    به حد وفور، تا دل شخص بخواهد

    تا دل (کسی) بخواهد، تا سرحد سیری

ارجاع به لغت content

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «content» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/content

لغات نزدیک content

پیشنهاد بهبود معانی