گذشتهی ساده:
gratifiedشکل سوم:
gratifiedسومشخص مفرد:
gratifiesوجه وصفی حال:
gratifyingخشنود و راضی کردن، لذت دادن(به)، مفتخر کردن، جبران کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was gratified by the welcome given to him.
از خوش آمدی که به او گفتند، خوشنود شد.
to gratify a whim
هوسی را اقناع کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gratify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gratify