با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Thrill

θrɪl θrɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    thrilled
  • شکل سوم:

    thrilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    thrills
  • وجه وصفی حال:

    thrilling
  • شکل جمع:

    thrills

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1
هیجان، به‌هیجان آوردن، به‌ تپش درآوردن، لرز، لرزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- That film thrilled the audience.
- آن فیلم حضار را به شور آورد.
- thrilling
- شورانگیز
- I was thrilled to hear the news.
- از شنیدن آن خبر ذوق کردم.
- An earthquake thrills the land.
- زلزله زمین را به لرزه در می‌آورد.
- a thrilling voice
- صدای مرتعش
- the thrill of victory
- شور پیروزی
- the thill of the hunt
- هیجان شکار
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thrill

  1. noun sudden excitement
    Synonyms: adventure, bang, blast, charge, circus, fireworks, flash, flush, fun, good feeling, inspiration, kicks, lift, pleasure, refreshment, response, sensation, stimulation, tingle, titillation, turn-on, twitter, upper, wallop
    Antonyms: calm, depression
  2. verb excite, stimulate
    Synonyms: animate, arouse, blow away, delight, electrify, enchant, enthuse, fire up, flush, flutter, galvanize, glow, go over big, grab, inspire, juice, key up, knock one’s socks off, move, palpitate, quicken, quiver, race one’s motor, rally, rouse, score, send, stir, stir up, tickle, tingle, titillate, tremble, turn on, wow
    Antonyms: bring down, depress, discourage, dishearten

ارجاع به لغت thrill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thrill

لغات نزدیک thrill

پیشنهاد بهبود معانی