گذشتهی ساده:
wowedسومشخص مفرد:
wowsوجه وصفی حال:
wowingوای، اوه، آه (فریاد حاکی از خوشحالی، تعجب و حیرت)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Wow, this movie is intense!
اوه، این فیلم زیاد است!
Wow, I can't believe I won the lottery!
وای، باورم نمیشود در لاتاری برنده شدم!
قشنگ، زیبا، محشر، عالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new restaurant in town is a total wow with its unique cuisine.
رستوران جدید شهر با غذاهای منحصربهفردش بسیار محشر است.
She is an absolute wow.
او یک زیبای مطلق است.
تحتتأثیر قرار دادن، ذوقزده کردن، شگفتزده کردن
Her singing voice never fails to wow the judges.
صدای آوازش اصلاً نمیتواند داوران را تحتتأثیر قرار دهد.
The beauty of the sunset wowed everyone watching.
زیبایی غروب خورشید همهی تماشاگران را شگفتزده کرد.
موفقیت چشمگیر
The team's performance was a wow, winning all their matches in the tournament.
اجرای این تیم موفقیت چشمگیری بود و در تمام بازیهای خود در این مسابقات پیروز شدند.
Her new album is a wow.
آلبوم جدید او موفقیتی چشمگیر است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wow