گذشتهی ساده:
entertainedشکل سوم:
entertainedسومشخص مفرد:
entertainsوجه وصفی حال:
entertainingپذیرایی کردن، مهمانی کردن از، سرگرم کردن، گرامی داشتن، عزیزداشتن، تفریح دادن، قبول کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He entertained the children with funny stories.
او بچهها را با داستانهای خندهدار سرگرم میکرد.
They entertained the soldiers with song and dance.
سربازان را با آواز و رقص سرگرم میکردند.
an entertaining show
نمایشی سرگرمکننده
I entertained my cousins over the weekend.
در تعطیلات آخر هفته پسر عموهایم مهمانم بودند.
I like to do a lot of entertaining.
من از مهمانداری (پذیرایی کردن) خوشم میآید.
Last night, Naheed and Jahangir entertained all of us for dinner.
دیشب ناهید و جهانگیر همهی ما را به شام دعوت کرده بودند.
Do not ever entertain such a thought!
هرگز چنین فکری را در سر نپروران!
They are still entertaining hopes of a peaceful settlement of the matter.
آنان هنوز امید به حل مسالمتآمیز آن مطلب را در سر میپرورانند.
For a while, he entertained thoughts of emigrating.
چند صباحی در فکر مهاجرت بود.
He entertained a friendly correspondence with his teacher.
به مکاتبهی دوستانه با معلم خود ادامه داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entertain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entertain