با خشونت کشتن، به قتل رساندن، کشتار کردن، ذبح کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Either die or slay.
یا بمیر یا بمیران.
Sohrab was slain by his own father, Rustam.
سهراب به دست پدرش رستم کشته شد.
He slays the girls with his soft songs.
با آوازهای ملایم خود دخترها را میکشد.
I am slain by her black eyes.
کشتهی چشمان سیاه او هستم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slay