با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Cut Off

ˈkətˈɒf kʌtɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
قطع کردن، بریدن، وابریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
ناگهان باز ایستادن
phrasal verb
تعطیل کردن، بستن
phrasal verb
توی حرف دیگران دویدن، حرف دیگری را قطع کردن
phrasal verb
از ارث محروم کردن
phrasal verb
پیش‌دستی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut off

  1. phrasal verb prevent; interrupt
    Synonyms: block, break in, bring to end, catch, close off, disconnect, discontinue, halt, insulate, intercept, intersect, intervene, intrude, isolate, obstruct, renounce, segregate, separate, sequester, suspend
    Antonyms: allow, encourage, permit
  2. phrasal verb disinherit in will
    Synonyms: cut out of will, disown, renounce
    Antonyms: give
  3. phrasal verb End abruptly
  4. phrasal verb Turn off or switch off (an electrical device)

ارجاع به لغت cut off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cut off

پیشنهاد بهبود معانی