آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Interrupt

    ˌɪntəˈrʌpt ˌɪntəˈrʌpt

    گذشته‌ی ساده:

    interrupted

    شکل سوم:

    interrupted

    سوم‌شخص مفرد:

    interrupts

    شکل جمع:

    interrupts

    معنی interrupt | جمله با interrupt

    verb - transitive verb - intransitive B2

    (اندیشه یا سخن و غیره را) قطع کردن، گسیختن، میان حرف کسی دویدن، گسستن، دچار وقفه کردن، بازایستاندن، وابریدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    to interrupt a speaker by repeated questions.

    با پرسش‌های پی‌درپی حرف ناطق را قطع کردن.

    the noise interrupted my train of thought.

    سر و صدا رشته‌ی افکار مرا از هم گسیخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the strike interrupted the revival of the factory.

    اعتصاب، احیای کارخانه را دچار وقفه کرد.

    war interrupted the trade between the two countries.

    جنگ، بازرگانی میان دو کشور را مختل کرد.

    verb - transitive verb - intransitive

    بازداری کردن، جلوگیری کردن، مزاحم کار کسی شدن، تداوم چیزی را به هم زدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    an empty plain interrupted by only a few trees.

    دشت خالی که فقط چند درخت داشت.

    these trees interrupt our view of the sea.

    این درخت‌ها جلو منظره‌ی دریا را می‌گیرند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد interrupt

    1. verb bother, interfere
      Synonyms:
      disturb interfere intrude cut in on butt in break in stop hinder impede obstruct prevent delay arrest check hold up cut suspend disconnect separate divide disunite sever discontinue disjoin defer stay halt lay aside break inject put in chime in come between get in the way infringe break off cut off cut short punctuate insinuate work in edge in crash crowd in heckle horn in bust in break train of thought shortstop in

    لغات هم‌خانواده interrupt

    • noun
      interruption
    • adjective
      uninterrupted
    • verb - transitive
      interrupt
    • adverb
      uninterruptedly

    سوال‌های رایج interrupt

    گذشته‌ی ساده interrupt چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده interrupt در زبان انگلیسی interrupted است.

    شکل سوم interrupt چی میشه؟

    شکل سوم interrupt در زبان انگلیسی interrupted است.

    شکل جمع interrupt چی میشه؟

    شکل جمع interrupt در زبان انگلیسی interrupts است.

    سوم‌شخص مفرد interrupt چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد interrupt در زبان انگلیسی interrupts است.

    ارجاع به لغت interrupt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «interrupt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interrupt

    لغات نزدیک interrupt

    • - interrogator
    • - interrogatory
    • - interrupt
    • - interrupted
    • - interrupted screw
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.