Uninterrupted

ˌʌnɪntəˈrʌptɪd ˌʌnɪntəˈrʌptɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
پیوسته، غیرمنقلع، قطع‌نشده، متوالی، مسلسل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
بی‌وقفه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uninterrupted

  1. adjective continuing; unbroken
    Synonyms: ceaseless, consecutive, constant, continual, continuous, direct, endless, interminable, nonstop, peaceful, perpetual, steady, straight, straightforward, sustained, through, unceasing, undisturbed, unending, unremitting
    Antonyms: broken, discontinuous, intermittent, interrupted

لغات هم‌خانواده uninterrupted

ارجاع به لغت uninterrupted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uninterrupted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uninterrupted

لغات نزدیک uninterrupted

پیشنهاد بهبود معانی