شکل جمع:
straightsصفت تفضیلی:
straighterصفت عالی:
straightestمستقیم، راست، صاف (خط و جاده و غیره)، صاف (مو)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a straight road
جادهی مستقیم
She's very thin and has long straight hair.
او بسیار لاغر است و موهای صاف و بلندی دارد.
She drew a straight line on the paper.
روی کاغذ خط راست کشید.
Her brothers have curly hair but her hair is straight.
برادرانش موی فرفری دارند ولی موی او صاف است.
رکوراست، صافوپوستکنده، صراحتاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let's talk straight about what's going on here.
بیایید رکوراست در مورد آنچه در اینجا اتفاق میافتد، صحبت کنیم.
He always speaks straight.
همیشه صافوپوستکنده حرف میزند.
مستقیم، مستقیماً، یکراست، بلافاصله
After a long day at work, I went straight to bed without eating dinner.
بعد از یک روز طولانی در محل کار، بدون اینکه شام بخورم، مستقیم به رختخواب رفتم.
She answered the phone straight away when it rang.
وقتی تلفن زنگ خورد بلافاصله آن را جواب داد.
بهطور واضح
He couldn't see straight.
نمیتوانست بهطور واضح ببیند.
After rubbing his eyes, he could finally see straight.
بعد از مالیدن چشمانش سرانجام توانست واضح ببیند.
واضح، سرراست
The instructions were straight.
دستورالعملها واضح بودند.
I appreciate your straight answer.
از پاسخ سرراست شما قدردانی میکنم.
تراز
This picture is straight.
این تصویر تراز است.
The shelf is straight.
قفسه تراز است.
ساده، بدون آمیزه
I prefer my coffee straight.
ترجیح میدهم قهوهام ساده باشد.
He takes his vodka straight.
او ودکای خود را بدون آمیزه میخورد.
پیاپی، متوالی، پشتسرهم
We have won seven straight games.
هفت بازی پیاپی را بردهایم.
Our team's current winning streak is impressive; we have won eleven straight games.
بردهای فعلی تیم ما قابل توجه است؛ ما یازده بازی متوالی را بردهایم.
انگلیسی بریتانیایی مرتب، جمعوجور
She always keeps her desk straight.
او همیشه میزش را مرتب نگه میدارد.
He likes to hang his clothes straight.
دوست دارد لباسهایش را مرتب آویزان کند.
جدی
His straight face gave nothing away.
چهرهی جدی او چیزی را نشان نمیداد.
You're so straight.
خیلی جدی هستی.
معمولی (برای اشاره به شخص دگرجنسگرا یا ازدواج و پیوندی طبق همین گرایش)
She's straight and looking for a boyfriend.
او معمولی است و دنبال دوستپسر میگردد.
She's not interested in women, she's straight.
او به زنان علاقهای ندارد، او معمولی است.
پاک (برای اشاره به شخصی که مواد مخدر یا الکل غیرقانونی مصرف نمیکند)
My friends know I'm straight and don't offer me anything.
دوستانم میدانند که پاک هستم و چیزی به من پیشنهاد نمیکنند.
I've been straight for two years now.
الان دو سال است که پاک هستم.
بیحساب، سربهسر (نه بدهکار نه طلبکار)
I paid for the meal so now I'm straight.
پول غذا رو دادم پس الان بیحسابم.
As soon as I pay you back, we'll be straight.
به محض اینکه پولت را پس بدهم، سربهسر خواهیم شد.
ورزش قسمت مستقیم (مسیر مسابقه)
The straight is the longest section of the racetrack.
قسمت مستقیم طولانیترین بخش مسیر مسابقه است.
The straight provides an excellent opportunity for overtaking.
قسمت مستقیم فرصت عالی برای سبقت را فراهم میکند.
استریت (پنج ورق بهترتیب پشتسرهم از خالهای مختلف در بازی پوکر)
He won the hand with a straight.
دست را با استریت برد.
The player revealed his straight.
بازیکن استریتش را رو کرد.
آدم غیرهمجنسگرا (کسی که دگرجنسگرا است)
He's always been known as a straight.
او همیشه بهعنوان یک آدم غیرهمجنسگرا شناخته شده است.
The movie showcased a diverse group of characters, including a straight.
این فیلم گروه متنوعی از شخصیتها، از جمله یک آدم غیرهمجنسگرا را به نمایش گذاشت.
(انگلیسی اسکاتلندی) مرتب کردن
Straight the sheets on the bed before the guests arrive.
قبل از آمدن مهمانها ملحفهها را مرتب کنید.
The teacher asked the students to straight their desks after the activity.
معلم از دانشآموزان خواست بعد از فعالیت میزهای خود را مرتب کنند.
(انگلیس - عامیانه) دروغ نمیگویم، راست میگویم
سابقهی امری را دقیقاً و صادقانه بیان کردن
به راه راست رفتن، به راه راست هدایت شدن، دست از تبهکاری کشیدن
جلو خندهی خود را گرفتن، خم به ابرو نیاوردن
set someone straight about something
چیزی را برای کسی روشن و مبرهن کردن
put (or set) the record straight
رفع سوء تفاهم کردن، شرح صحیح چیزی را دادن
در جریان گذاشتن، مطلع کردن، روشن کردن
صادقانه عمل کردن یا حرف زدن
1- (ضربهی مشت و غیره) مستقیماً از شانه به جلو، سرراست 2- رک، صاف و پوستکنده
بچهمثبت (شخص)، صادق، درستکار (گاهی با تداعی خشکی و قدیمیمسلکی)
کلمه "straight" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متنوعی دارد که بسته به زمینه استفاده، میتواند به شکلهای مختلفی معنا شود. در ادامه، به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مرتبط با این کلمه میپردازیم.
معانی اصلی
- مستقیم: یکی از معانی اصلی "straight" به معنای «مستقیم» است. به عنوان مثال، وقتی میگوییم "a straight line" به معنای «یک خط مستقیم» است. این کاربرد در ریاضیات و هندسه بسیار رایج است.
- صاف: در زمینههای دیگر، "straight" میتواند به معنای «صاف» نیز باشد. مثلاً در توصیف یک سطح یا یک شیء که هیچ انحنا یا برآمدگی ندارد.
- راست: در زبان محاورهای، "straight" ممکن است به معنای «راست» نیز به کار رود، مثلاً در توصیف چیزی که در مسیر خود منحرف نشده است.
کاربردهای دیگر
- در مورد رفتار یا شخصیت: "straight" میتواند به معنای «صادق» یا «مستقیمالقول» نیز باشد. به عنوان مثال، وقتی کسی میگوید "I’m being straight with you" به این معناست که او در حال گفتن حقیقت است و در تلاش است تا صادق باشد.
- جنسی: در زبان عامیانه، "straight" به معنای «مستقیم» در زمینه جنسی نیز به کار میرود و به افرادی اطلاق میشود که تمایل جنسی به جنس مخالف دارند. به عنوان مثال، "straight people" به معنای «افراد غیر همجنسگرا» است.
نکات جالب
- اصطلاحات و ترکیبات: "straight" در بسیاری از اصطلاحات و ترکیبات به کار میرود، مانند "straightforward" به معنای «ساده و واضح» یا "straight face" به معنای «صورت جدی».
- تاثیر فرهنگی: مفهوم "straight" در جوامع مختلف بار معنایی متفاوتی دارد. در برخی فرهنگها، این واژه میتواند به عنوان یک صفت مثبت یا منفی تعبیر شود.
- تاریخچه: ریشه کلمه "straight" به زبان انگلیسی قدیم بازمیگردد و از کلمهای به نام "streccan" به معنای «کشیدن» یا «راست کردن» مشتق شده است.
- کاربردهای هنری: در ادبیات و هنر، "straight" ممکن است به عنوان نمادی از صداقت، سادگی و وضوح استفاده شود. نویسندگان و هنرمندان ممکن است از این واژه برای انتقال مفاهیم عمیقتری استفاده کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «straight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straight