صفت تفضیلی:
balderصفت عالی:
baldestطاس، بیمو، کل، برهنه، (مجازاً) بیلطف، ساده، بیملاحت، عریان، کچل، طاس شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is going bald.
سر او دارد تاس میشود.
If you, who are bald, mingled with other bald ones ...
گرچه ای کل با کلان آمیختی ...
bald hills
تپههای عریان
the bald facts
واقعیتهای بیپیرایه
a bald statement
اظهار بیشیله پیله
a bald lie
دروغ آشکار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bald» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bald