فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bald

bɒːld bɔːld

صفت تفضیلی:

balder

صفت عالی:

baldest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B1

طاس، بی‌مو، کل، برهنه، (مجازاً) بی‌لطف، ساده، بی‌ملاحت، عریان، کچل، طاس شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He is going bald.

سر او دارد تاس می‌‌شود.

If you, who are bald, mingled with other bald ones ...

گرچه ای کل با کلان آمیختی ...

نمونه‌جمله‌های بیشتر

bald hills

تپه‌های عریان

the bald facts

واقعیت‌های بی‌پیرایه

a bald statement

اظهار بی‌شیله پیله

a bald lie

دروغ آشکار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bald

  1. adjective having no covering
    Synonyms:
    naked exposed bare uncovered smooth hairless shaven baldheaded depilated glabrous barren head skin head stark
    Antonyms:
    hairy hirsute
  1. adjective simple, unadorned
    Synonyms:
    plain simple straightforward direct bare blunt straight outright downright forthright unembellished austere severe
    Antonyms:
    decorated adorned

ارجاع به لغت bald

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bald» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bald

لغات نزدیک bald

پیشنهاد بهبود معانی