Exposed

ɪkˈspoʊzd ɪkˈspəʊzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    exposes
  • وجه وصفی حال:

    exposing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
روباز، بی‌حفاظ (مکان و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- There were no structures to protect them from the exposed picnic area.
- هیچ سازه‌ای برای محافظت از آن‌ها در منطقه‌ی پیک‌نیک روباز وجود نداشت.
- The construction workers continued working on the exposed rooftop.
- کارگران ساختمانی به کار روی پشت‌بام بی‌حفاظ ادامه دادند.
adjective
در معرض (خطر و حمله و غیره)، بی‌پناه
- Without proper sunscreen, your skin is exposed to harmful UV rays from the sun.
- بدون ضدآفتاب مناسب، پوست شما در معرض اشعه‌های مضر UV خورشید قرار می‌گیرد.
- With the security breach, our personal information is now exposed to potential hackers.
- اطلاعات شخصی ما اکنون در معرض هکرهای بالقوه است.
- The vulnerable child was exposed.
- کودک آسیب‌پذیر بی‌پناه بود.
adjective
نوردیده (ویژگی فیلم یا ویدئویی که برای ثبت قیاسی یا رقمی تصویر بر آن نوردهی شده باشد)
- The exposed negatives revealed the intricate details of the subject.
- نگاتیوهای نوردیده جزئیات پیچیده‌ی سوژه را نشان دادند.
- The exposed film was ruined.
- فیلم نوردیده خراب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exposed

  1. adjective made public
    Synonyms: apparent, bare, bared, brought to light, caught, clear, debunked, defined, denuded, disclosed, discovered, divulged, dug up, evident, exhibited, for show, found out, laid bare, made manifest, manifest, naked, on display, on the spot, on view, open, peeled, resolved, revealed, shown, solved, stripped, unconcealed, uncovered, unhidden, unmasked, unprotected, unsealed, unsheltered, unveiled, visible
    Antonyms: concealed, guarded, private, protected, secret
  2. adjective in danger
    Synonyms: accessible, in peril, laid bare, laid open, left open, liable, menaced, open, prone, sensitive, subject, susceptible, threatened, unguarded, unprotected, vulnerable
    Antonyms: guarded, protected, safe, sheltered, shielded

لغات هم‌خانواده exposed

  • adjective
    exposed
  • verb - transitive
    expose

ارجاع به لغت exposed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exposed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exposed

لغات نزدیک exposed

پیشنهاد بهبود معانی