آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ فروردین ۱۴۰۴

    Vulnerable

    ˈvʌlnrəbl ˈvʌlnrəbl

    صفت تفضیلی:

    more vulnerable

    صفت عالی:

    most vulnerable

    معنی vulnerable | جمله با vulnerable

    adjective C2

    آسیب‌پذیر، صدمه‌پذیر، شکننده، حساس، ضعیف، در معرض آسیب، در معرض خطر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The elderly are often more vulnerable to the flu.

    سالمندان اغلب در برابر آنفولانزا در معرض خطر بیشتری قرار دارند.

    In times of crisis, many communities become vulnerable.

    در زمان بحران، بسیاری از جوامع آسیب‌پذیر می‌شوند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The artist's work often reflects her vulnerable emotions.

    کارهای این هنرمند معمولاً احساسات شکننده‌ی او را منعکس می‌کنند.

    adjective

    هجوم‌پذیر، حمله‌پذیر، نفوذپذیر، آسیب‌پذیر، قابل تهاجم، بی‌دفاع، بی‌پناه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The network's security was vulnerable.

    امنیت شبکه نفوذپذیر بود.

    The dictator's regime, despite its show of strength, was vulnerable from within.

    رژیم دیکتاتور، علی‌رغم نمایش قدرت، از درون آسیب‌پذیر بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Intelligence reports indicated the enemy would soon attack the vulnerable garrison.

    گزارش‌های اطلاعاتی نشان می‌داد که دشمن به‌زودی به این پادگان بی‌دفاع حمله خواهد کرد.

    noun plural

    (the vulnerable) افراد آسیب‌پذیر، افراد بی‌دفاع، مستضعفان، افراد بی‌پناه، افراد محروم

    The vulnerable require our immediate protection and care.

    افراد آسیب‌پذیر نیازمند حمایت و مراقبت فوری ما هستند.

    The organization focuses on assisting the vulnerable in crisis situations.

    این سازمان بر کمک به مستضعفان در شرایط بحرانی تمرکز دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد vulnerable

    1. adjective being open to influence, harm, attack, or damage, either physically or mentally
      Synonyms:
      exposed defenseless unprotected unsafe weak accessible liable susceptible unguarded assailable sensitive tender naked wide open on the line ready sitting duck on the spot out on a limb thin-skinned sucker
      Antonyms:
      invulnerable safe protected secure guarded closed

    Collocations

    vulnerable position

    موقعیت شکننده، وضعیت بحرانی، موضع آسیب‌پذیر، جایگاه متزلزل

    لغات هم‌خانواده vulnerable

    • noun
      vulnerability
    • adjective
      vulnerable

    سوال‌های رایج vulnerable

    صفت تفضیلی vulnerable چی میشه؟

    صفت تفضیلی vulnerable در زبان انگلیسی more vulnerable است.

    صفت عالی vulnerable چی میشه؟

    صفت عالی vulnerable در زبان انگلیسی most vulnerable است.

    ارجاع به لغت vulnerable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vulnerable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vulnerable

    لغات نزدیک vulnerable

    • - vulgus
    • - vulnerability
    • - vulnerable
    • - vulnerable position
    • - vulnerary
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.