آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Ready

ˈredi ˈredi

گذشته‌ی ساده:

readied

شکل سوم:

readied

سوم‌شخص مفرد:

readies

وجه وصفی حال:

readying

صفت تفضیلی:

readier

صفت عالی:

readiest

معنی ready | جمله با ready

adjective A1

حاضر، آماده، مهیا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

They are ready to die for their country.

آن‌ها حاضرند در راه میهن خود کشته شوند.

Dinner is ready.

شام حاضر است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ready for combat

آماده‌ی نبرد

Ahmad is always ready to put the blame on others.

احمد همیشه آماده است که تقصیر را به گردن دیگران بیندازد.

adjective

حاضر و آماده، تر و چسبان، فوری، سریع (پاسخ و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She always had a ready reply for any question.

برای هر سؤالی جواب حاضر و آماده دارد.

The professor impressed his students with his vast knowledge and ready replies.

استاد با دانش گسترده و پاسخ‌های تر و چسبان شاگردانش را تحت‌تأثیر قرار داد.

verb - transitive

آماده کردن، مهیا کردن

The soldiers were readying themselves for combat.

سربازان خود را برای نبرد آماده می‌کردند.

houses readied for customer inspection

خانه‌های آماده‌‌‌شده برای بازدید مشتریان

adjective

در دسترس، نقد (پول)

She always carries a ready money amount for emergencies.

او همیشه مقداری پول نقد برای مواقع اضطراری همراه دارد.

They used their ready savings to purchase a new car.

آن‌ها از پس‌انداز در دسترس خود برای خرید ماشین جدید استفاده کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ready

  1. adjective prepared; available
    Synonyms:
    available prepared handy set near convenient accessible organized waiting equipped fit qualified on hand in order in place at hand on call expectant apt ripe covered adjusted primed equal to in readiness at the ready on tap arranged completed fixed for open to in position all set unavailable at beck and call all systems go in the saddle on the brink close to hand wired anticipating champing at bit
  1. verb prepare
    Antonyms:

Collocations

make ready

1- آماده کردن، فراهم کردن، روبه راه کردن 2- سامان دادن 3- لباس پوشیدن

Idioms

at the ready

به حالت آماده‌باش، مهیا، آماده‌ی عمل

لغات هم‌خانواده ready

  • adjective
    ready
  • verb - transitive
    ready

سوال‌های رایج ready

گذشته‌ی ساده ready چی میشه؟

گذشته‌ی ساده ready در زبان انگلیسی readied است.

شکل سوم ready چی میشه؟

شکل سوم ready در زبان انگلیسی readied است.

وجه وصفی حال ready چی میشه؟

وجه وصفی حال ready در زبان انگلیسی readying است.

سوم‌شخص مفرد ready چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد ready در زبان انگلیسی readies است.

صفت تفضیلی ready چی میشه؟

صفت تفضیلی ready در زبان انگلیسی readier است.

صفت عالی ready چی میشه؟

صفت عالی ready در زبان انگلیسی readiest است.

ارجاع به لغت ready

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ready» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ready

لغات نزدیک ready

پیشنهاد بهبود معانی