آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ تیر ۱۴۰۳

    Ready

    ˈredi ˈredi

    گذشته‌ی ساده:

    readied

    شکل سوم:

    readied

    سوم‌شخص مفرد:

    readies

    وجه وصفی حال:

    readying

    صفت تفضیلی:

    readier

    صفت عالی:

    readiest

    معنی ready | جمله با ready

    adjective A1

    حاضر، آماده، مهیا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    They are ready to die for their country.

    آن‌ها حاضرند در راه میهن خود کشته شوند.

    Dinner is ready.

    شام حاضر است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    ready for combat

    آماده‌ی نبرد

    Ahmad is always ready to put the blame on others.

    احمد همیشه آماده است که تقصیر را به گردن دیگران بیندازد.

    adjective

    حاضر و آماده، تر و چسبان، فوری، سریع (پاسخ و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    She always had a ready reply for any question.

    برای هر سؤالی جواب حاضر و آماده دارد.

    The professor impressed his students with his vast knowledge and ready replies.

    استاد با دانش گسترده و پاسخ‌های تر و چسبان شاگردانش را تحت‌تأثیر قرار داد.

    verb - transitive

    آماده کردن، مهیا کردن

    The soldiers were readying themselves for combat.

    سربازان خود را برای نبرد آماده می‌کردند.

    houses readied for customer inspection

    خانه‌های آماده‌‌‌شده برای بازدید مشتریان

    adjective

    در دسترس، نقد (پول)

    She always carries a ready money amount for emergencies.

    او همیشه مقداری پول نقد برای مواقع اضطراری همراه دارد.

    They used their ready savings to purchase a new car.

    آن‌ها از پس‌انداز در دسترس خود برای خرید ماشین جدید استفاده کردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ready

    1. adjective prepared; available
      Synonyms:
      available prepared handy set near convenient accessible organized waiting equipped fit qualified on hand in order in place at hand on call expectant apt ripe covered adjusted primed equal to in readiness at the ready on tap arranged completed fixed for open to in position all set unavailable at beck and call all systems go in the saddle on the brink close to hand wired anticipating champing at bit
      Antonyms:
      unavailable unprepared unready unsuitable immature unripe slow
    1. adjective willing, inclined
      Synonyms:
      eager inclined happy keen glad minded apt prone disposed predisposed agreeable game game for ardent enthusiastic prompt zealous psyched up wired fain
      Antonyms:
      unwilling disinclined unprepared
    1. adjective skillful, intelligent
      Synonyms:
      smart bright clever sharp skilled adept quick active expert keen proficient adroit apt quick-witted alert astute brilliant deft handy masterly perceptive resourceful dexterous dynamic live prompt rapid
      Antonyms:
      unskilled untrained unprepared slow uneducated immature
    1. verb prepare
      Synonyms:
      make fix set arrange equip provide organize get ready make ready strengthen brace fit get fill in make up order warm up gear up prep fortify gird clear the decks pave the way brief fit out psych up keep posted post wise up let in on put on to get set
      Antonyms:
      slow retard hold back

    Collocations

    make ready

    1- آماده کردن، فراهم کردن، روبه راه کردن 2- سامان دادن 3- لباس پوشیدن

    Idioms

    at the ready

    به حالت آماده‌باش، مهیا، آماده‌ی عمل

    لغات هم‌خانواده ready

    • noun
      readiness
    • adjective
      ready
    • verb - transitive
      ready
    • adverb
      readily, ready

    سوال‌های رایج ready

    گذشته‌ی ساده ready چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ready در زبان انگلیسی readied است.

    شکل سوم ready چی میشه؟

    شکل سوم ready در زبان انگلیسی readied است.

    وجه وصفی حال ready چی میشه؟

    وجه وصفی حال ready در زبان انگلیسی readying است.

    سوم‌شخص مفرد ready چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ready در زبان انگلیسی readies است.

    صفت تفضیلی ready چی میشه؟

    صفت تفضیلی ready در زبان انگلیسی readier است.

    صفت عالی ready چی میشه؟

    صفت عالی ready در زبان انگلیسی readiest است.

    ارجاع به لغت ready

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ready» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ready

    لغات نزدیک ready

    • - readjustment
    • - readout
    • - ready
    • - ready meal
    • - ready room
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.