صفت تفضیلی:
riperصفت عالی:
ripestرسیده، پخته، جاافتاده، بالغ، چیدنی، پرآب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a ripe apple
سیب رسیده
ripe lips
لبهای پرطراوت
ripe wine
شراب جاافتاده
ripe cheese
پنیر عملآمده
a ripe scholar
یک دانشمند باتجربه
ripe wisdom
عقل کامل
a ripe time of life
دوران کمال در زندگی
He lived to the ripe age of ninety.
تا سن پیشرفتهی نودسالگی زندگی کرد.
a girl who is ripe for marriage
دختری که آماده برای ازدواج است
a boil ripe for lancing
کورک آمادهی نیشتر زدن
The time was ripe for a revolution.
زمان برای انقلاب آماده بود.
The company is ripe for change.
شرکت مستعد دگرگونی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ripe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ripe