گذشتهی ساده:
primedشکل سوم:
primedسومشخص مفرد:
primesوجه وصفی حال:
primingشکل جمع:
primesاول، عمده، نخست، نخستین، اولیه، اصلی، برجسته
prime minister
نخستوزیر
a prime advantage
مزیت اساسی
prime divisor
مقسومٌعلیه اول
prime factor
عامل اول
prime number
عدد اول
Her prime motive was fame.
انگیزهی اصلی او شهرت بود.
آغاز، بهار جوانی، کمال، بهترین قسمت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the prime of the year
بهار (بهار سال)
She is past her prime.
او دیگر جوان نیست.
a soprano in her prime
خوانندهی سوپرانو در اوج هنری خود
زبده، درجه یک
prime beef
گوشت گاو مرغوب
a prime site for building
محل عالی برای ساختمان
بار کردن
تفنگ را پرکردن
to prime a dynamite
به دینامیت چاشنی گذاشتن
بتونه کاری کردن
Before painting new wood, you must prime it.
قبل از رنگ زدن چوب تازه، اول باید آن را بتونه کاری کنی.
قبلا تعلیم دادن، آماده کردن، مجهز ساختن
He primed the pump by pouring in water until the suction was established.
او آب در داخل تلمبه ریخت تا عمل مکیدن برقرار شود و تلمبه به کار بیفتد.
The witness had been primed about what to say.
به شاهد تعلیم داده بودند که چه بگوید.
تحریک کردن
آماده شدن
a team primed for a game
یک تیم که برای مسابقه آماده شده است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prime» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prime