با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Cardinal

ˈkɑːrdɪnl ˈkɑːdnəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cardinals
  • صفت تفضیلی:

    more cardinal
  • صفت عالی:

    most cardinal

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    دین کاردینال (یک مقام رسمی کلیسایی و بالاترین مقام کاتولیک‌ها پس‌از پاپ)
    • - The cardinal delivered a powerful sermon at the cathedral.
    • - کاردینال خطبه‌ای مقتدر در کلیسای جامع بیان کرد.
    • - The cardinal wore a vibrant red robe during the ceremony.
    • - کاردینال در طول مراسم ردای قرمزی بر تن داشت.
  • noun countable
    ریاضی عدد اصلی، عدد کاردینال
    • - The cardinal of the equation is equal to the number of variables.
    • - عدد کاردینال معادله برابر با تعداد متغیرها است.
    • - A cardinal number represents the size of a set.
    • - یک عدد اصلی نشان‌دهنده‌ی اندازه‌ی یک مجموعه است.
  • noun countable
    جانورشناسی کاردینال (نوعی پرنده‌ی کاکل‌قرمز بومی آمریکای شمالی)
    • - The cardinal's distinctive song echoed through the forest.
    • - آواز متمایز کاردینال در جنگل طنین‌انداز شد.
    • - The sight of a cardinal always brings a smile to my face.
    • - دیدن یک کاردینال همیشه لبخند بر لبانم می‌آورد.
  • adjective
    اصلی، اساسی، مهم، بنیادین
    • - The cardinal goal of our project is to increase sales by 10%.
    • - هدف اصلی پروژه‌ی ما افزایش فروش تا ۱۰ درصد است.
    • - The cardinal rule of business is to always put the customer first.
    • - قانون اساسی تجارت این است که همیشه مشتری را در اولویت قرار دهید.
    • - We must become aware of the cardinal importance of roads and railways.
    • - ما باید به اهمیت بنیادین راه و راه‌آهن پی ببریم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cardinal

  1. adjective important, key
    Synonyms: basal, basic, central, chief, constitutive, essential, first, foremost, fundamental, greatest, highest, indispensable, leading, main, overriding, overruling, paramount, pivotal, preeminent, primary, prime, principal, ruling, vital
    Antonyms: inessential, insignificant, minor, negligible, secondary, unimportant

ارجاع به لغت cardinal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cardinal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cardinal

لغات نزدیک cardinal

پیشنهاد بهبود معانی