امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Secondary

ˈseknderi ˈsekəndri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable B1
ثانوی، فرعی، کمکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- this word's secondary stress
- فشار ثانوی این واژه
- a secondary source of information
- منبع دست دوم اطلاعات
- Money is only a secondary concern.
- پول فقط یک مطلب فرعی است.
- secondary education
- آموزش دبیرستانی
- secondary carbon
- کربن نوع دوم
- secondary growth
- رشد ثانویه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد secondary

  1. adjective subordinate; less important
    Synonyms:
    accessory alternate auxiliary backup bush-league collateral consequential contingent dependent dinky extra inconsiderable inferior insignificant lesser lower minor minor-league petty relief reserve second second-rate small small-fry small-time subject subservient subsidiary substract supporting tributary trivial under unimportant
    Antonyms:
    first-class first-rate important primary superior
  1. adjective derivative
    Synonyms:
    auxiliary borrowed consequent dependent derivate derivational derived developed eventual indirect proximate resultant resulting second-hand subordinate subsequent subsidiary vicarious
    Antonyms:
    causative primary source

ارجاع به لغت secondary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «secondary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/secondary

لغات نزدیک secondary

پیشنهاد بهبود معانی