آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ فروردین ۱۴۰۳

    Auxiliary

    ɔɡˈzɪljəri ɔːɡˈzɪliəri

    شکل جمع:

    auxiliaries

    معنی auxiliary | جمله با auxiliary

    adjective

    کمکی

    auxiliary nurses

    پرستاران کمکی

    Auxiliary fire fighting groups arrived in time.

    گروه‌های آتش‌نشانان کمکی به‌موقع سر رسیدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The auxiliary police officers assisted in directing traffic after the accident.

    مأموران پلیس کمکی پس از این حادثه برای هدایت ترافیک کمک کردند.

    noun countable

    نیروی کمکی، نیروی پشتیبان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The company hired several auxiliaries.

    این شرکت چندین نیروی کمکی را استخدام کرد.

    The school's auxiliaries play a crucial role in assisting teachers.

    نیروهای پشتیبان مدرسه نقش مهمی در کمک به معلمان دارند.

    noun countable

    دستور زبان فعل کمکی

    link-banner

    آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

    مشاهده

    Understanding the function of auxiliaries enhances language comprehension.

    درک عملکرد افعال کمکی باعث افزایش درک زبان می‌شود.

    The auxiliary "do" is commonly used in negations and questions in English.

    از فعل کمکی do معمولاً در نفی و سؤال در زبان انگلیسی استفاده می‌شود.

    adjective

    فرعی، جنبی

    The auxiliary branch of the state university hosts cultural events throughout the academic year.

    بخش فرعی دانشگاه دولتی در طول سال تحصیلی میزبان رویدادهای فرهنگی است.

    Graduates from the auxiliary branch of the state university contribute significantly to the local economy.

    فارغ‌التحصیلان بخش جنبی دانشگاه دولتی سهم قابل توجهی در اقتصاد محلی دارند.

    adjective

    دستور زبان کمکی (فعل)

    She used an auxiliary verb to form the question.

    او از فعل کمکی برای ساخت پرسش استفاده کرد.

    The teacher explained the role of the auxiliary verb in forming the passive voice.

    معلم نقش فعل کمکی در تشکیل جهت مجهول را توضیح داد.

    adjective

    اضافی، یدکی، زاپاس

    an auxiliary generator in case of power cuts

    مولد اضافی در صورت قطع شدن برق

    The auxiliary generator kicked in when the power went out.

    وقتی برق قطع شد، ژنراتور یدکی وارد مدار شد.

    adjective

    دارای موتور اضافی، دارای موتور احتیاطی

    a sailing vessel with an auxiliary motor

    کشتی بادبانی با موتور احتیاطی (برای مواقعی که باد نیست)

    We opted for an auxiliary yacht for our journey.

    قایق تفریحی دارای موتور اضافی را برای سفرمان انتخاب کردیم.

    noun countable

    قایق دارای موتور احتیاطی

    We relied on the auxiliary during windless days at sea.

    در روزهای بی‌باد در دریا به قایق دارای موتور احتیاطی متکی بودیم.

    As the wind weakened, we activated the auxiliary.

    با ضعیف شدن باد، قایق دارای موتور احتیاطی را فعال کردیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد auxiliary

    1. adjective supplementary
      Synonyms:
      extra secondary supporting complementary subsidiary ancillary accessory spare reserve backup contributory subordinate adjuvant abetting subservient appurtenant
      Antonyms:
      main body
    1. noun helper
      Synonyms:
      assistant ally supporter partner associate companion accomplice helper subordinate accessory adjutant confederate reserve crutch

    سوال‌های رایج auxiliary

    شکل جمع auxiliary چی میشه؟

    شکل جمع auxiliary در زبان انگلیسی auxiliaries است.

    ارجاع به لغت auxiliary

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «auxiliary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/auxiliary

    لغات نزدیک auxiliary

    • - aux or aux
    • - auxesis
    • - auxiliary
    • - auxiliary equipment
    • - auxiliary memory
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.