فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crutch

krʌtʃ krʌtʃ

شکل جمع:

crutches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پزشکی چوب زیربغل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

She walks with a pair of crutches.

او با یک جفت چوب زیربغل راه می‌رود.

The doctor recommended using crutches to aid in her recovery after the surgery.

پزشک توصیه کرد برای کمک به بهبودی پس از جراحی از چوب زیربغل استفاده شود.

noun singular

مجازی تکیه‌گاه، پناه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Technology has become a crutch for many individuals in their daily lives.

فناوری برای بسیاری از افراد در زندگی روزمره به تکیه‌گاه تبدیل شده است.

He always uses his father as a crutch.

او همیشه به پدرش تکیه می‌کند.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی کالبدشناسی محل عورت (قسمت بالا و وسط پا که آلت تناسلی در آن قرار گرفته است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

The doctor examined the patient's crutch.

پزشک محل عورت بیمار را معاینه کرد.

She felt a sharp pain in her crutch.

در محل عورتش درد شدیدی احساس کرد.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی پوشاک خشتک (شلوار)

He preferred trousers with a loose-fitting crutch.

او شلوارهایی با خشتک گشاد را ترجیح می‌داد.

His crutch was torn.

خشتکش پاره شد.

verb - transitive

چوب زیر ... گذاشتن (برای نگه‌داشتن آن)، با چوب زیر بغل نگه داشتن

She had to crutch her broken arm for six weeks.

او مجبور شد به مدت شش هفته چوب زیر دست شکسته‌ی خود بگذارد.

The therapist crutched the patient.

درمانگر بیمار را با چوب زیر بغل نگه داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crutch

  1. noun a means or device that keeps something erect, stable, or secure
    Synonyms:
    support brace stay prop buttress shore underpinning

ارجاع به لغت crutch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crutch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crutch

لغات نزدیک crutch

پیشنهاد بهبود معانی