فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crux

krʌks krʌks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cruxes

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع cruces به‌ جای cruxes استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    لغز، چیستان، معما، مسئله دشوار
    • - The crux of the matter is ...
    • - قضیه‌ی اصلی این است که ...
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crux

  1. noun most important part
    Synonyms: body, bottom line, core, decisive point, essence, gist, heart, kernel, matter, meat, meat and potatoes, nitty-gritty, nub, pith, purport, substance, thrust
    Antonyms: trivia

ارجاع به لغت crux

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crux» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crux

لغات نزدیک crux

پیشنهاد بهبود معانی