گذشتهی ساده:
matteredشکل سوم:
matteredسومشخص مفرد:
mattersوجه وصفی حال:
matteringشکل جمع:
mattersماده، جسم، ذات، ماهیت، جوهر، اهمیت، پرموته، مادگان، محتوا (در برابر: شکل و سبک و روش)، درون داشت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Success in teaching is primarily a matter of talent.
موفقیت در تدریس در درجهی اول بستگی به استعداد دارد.
second-class matter
مراسلات ارسالی با پست ارزان قیمت (درجهی دو)
the passage of matter from the intestine
عبور مدفوع از رودهها
The matter which had accumulated around the wound.
چرکی که دور زخم جمع شده بود.
All the things that matter to me.
همهی چیزهایی که برایم اهمیت دارند.
Does it matter (to you)?
آیا (برای تو) مهم است؟
It is not death that matters but the fear of death.
آنچه که اهمیت دارد مرگ نیست، بلکه ترس از مرگ است.
The well-being of my children is what matters to me most.
سعادت فرزندانم از همهچیز برایم مهمتر است.
a mattering wound
زخم چرک زا
He was back in a matter of minutes.
او ظرف چند دقیقه برگشت.
It may be a matter of days before he returns.
ممکن است چندین روز طول بکشد تا مراجعت کند.
Let the matter between us be decided by an arbitrator.
بگذار مسئله ی مابین ما را یک حکم داوری بکند.
The loss of that much money is no laughing matter!
از دست دادن آن مقدار پول شوخی نیست!
Don't smoke here, don't smoke anywhere else for that matter!
اینجا سیگار نکش، اصلاً هیچجا سیگار نکش!
Don't talk to your mother like that, or to anyone else for that matter!
با مادرت اینطور حرف نزن، با هیچکس دیگر هم اینطور حرف نزن!
It is only a matter of time before dictators are defeated.
شکست دیکتاتورها صرفاً مستلزم زمان است.
His untimely death made matters worse.
مرگ نابههنگام او وضع را بدتر کرد.
No matter, I'll do it myself!
اشکال نداره، خودم آن را انجام میدهم!
no matter who
هرکس که میخواهد باشد، هرکس
no matter how
مهم نیست که چگونه
I'll do it no matter how hard it is.
هرچقدر هم که سخت باشد، آن را انجام خواهم داد.
printed matter
چیزهای چاپشده، مطبوعات
The universe is made of matter.
جهان از ماده درست شده است.
the properties of matter
ویژگیهای (خواص) ماده
a sticky matter
مادهای چسبناک
coloring matter
مادهی رنگی
His graceful style was not enough to hide a paucity of matter.
سبک زیبای او جبران ضعف محتوای او را نمیکرد.
The matter of the story is complex and thought-provoking.
درونداشت (محتوای) داستان پیچیده و تفکربرانگیز است.
in a matter of a few days
در ظرف چند روز
in a matter of hours
در طی چند ساعت
reading matter
مطالب خواندنی، چیزهای ویژه خواندن
this mineral matter
این مادهی معدنی
business matters
مطالب مربوط به کسب و کار
This is no matter for jesting.
این موضوع شوخیبردار نیست.
Several other matters will be discussed too.
چندین مطلب دیگر نیز مورد مذاکره قرار خواهد گرفت.
a very serious matter
چیزی بسیار جدی
This question involves matters of faith.
این پرسش با موضوع ایمان سروکار دارد.
The King Arthur stories make up the matter of Britain.
حکایتهای مربوط به شاهآرتور داستانهای حماسی انگلیس را تشکیل میدهند.
It's of no matter.
مهم نیست.
To me it is a matter of great importance.
از نظر من خیلی مهم است.
Something seems to be the matter.
مثل اینکه اشکالی پیش آمده است.
مقدار، میزان، ظرف، طی
موضوع، امر، مطلب، چیز، قضیه
گرفتاری، مسئله، هرچیز ناخوشایند، دردسر، زحمت، اشکال
نامهها (و محمولات و غیره)ی ارسالی توسط پست، پست، چاپار
داستانهای حماسی، داستانهای قهرمانی
(مادهی دفع شده از بدن) چرک، مدفوع، ریم
مهم بودن، اهمیت داشتن
موضوع مربوط به سلیقه (یا خواست یا اندیشهی) فردی
(قدیمی) دربارهی (چیزی)
it is only a matter of time before ...
حتمی است؛ ولی وقت میگیرد تا ...، صرفاً مستلزم زمان است.
مسئلهی مرگ و زندگی، موضوع حیاتی، موضوع بسیار خطیر
تنها، فقط (در عرض) (برای تأکید بر کم بودن یک مقدار (بهویژه زمان) استفاده میشود)
درواقع، در حقیقت، راستش را بخواهید، به درستی که
موضوع جدی بودن
(برای تأکید مطلب دوم به کار میرود) اصلاً، در آنباره
وضع را بدتر کردن
مهم نیست
take matters into one's own hands
در رأس اقدام کردن، زمام امور را در دست خود گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «matter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/matter