Protoplasm

ˈproʊt̬əplæzm ˈprəʊtəplæzm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سفیده‌یاخته، جرم زنده، ماده اصلی جسم سلولی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protoplasm

  1. noun The substance of a living cell (including cytoplasm and nucleus)
    Synonyms: living substance

ارجاع به لغت protoplasm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protoplasm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protoplasm

لغات نزدیک protoplasm

پیشنهاد بهبود معانی