گذشتهی ساده:
flatteredشکل سوم:
flatteredسومشخص مفرد:
flattersصفت تفضیلی:
more flatteringصفت عالی:
most flatteringجذاب، شیک، زیبا
She used to wear unflattering suits all the time.
او همیشه کتشلوارهای شیک میپوشید.
The lighting in the restaurant was very flattering.
نورپردازی در رستوران بسیار جذاب بود.
تملقآمیز، چاپلوس، چاپلوسانه، متملقانه، چربزبان، چربونرم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her boyfriend always gives her such flattering compliments that boost her self-esteem.
دوستپسرش همیشه از او تعریفهای متملقانهای میکند که باعث افزایش عزتنفس او میشود.
His speech contained some flattering remarks about his opponent.
سخنرانی او حاوی برخی اظهارات تملقآمیز در مورد حریفش بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flattering» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flattering