فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flattering

ˈflætərɪŋ ˈflætərɪŋ

گذشته‌ی ساده:

flattered

شکل سوم:

flattered

سوم‌شخص مفرد:

flatters

صفت تفضیلی:

more flattering

صفت عالی:

most flattering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

جذاب، شیک، زیبا

She used to wear unflattering suits all the time.

او همیشه کت‌شلوارهای شیک می‌پوشید.

The lighting in the restaurant was very flattering.

نورپردازی در رستوران بسیار جذاب بود.

adjective

تملق‌آمیز، چاپلوس، چاپلوسانه، متملقانه، چرب‌زبان، چرب‌ونرم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Her boyfriend always gives her such flattering compliments that boost her self-esteem.

دوست‌پسرش همیشه از او تعریف‌های متملقانه‌ای می‌کند که باعث افزایش عزت‌نفس او می‌شود.

His speech contained some flattering remarks about his opponent.

سخنرانی او حاوی برخی اظهارات تملق‌آمیز در مورد حریفش بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flattering

  1. adjective laudatory
    Synonyms:
    complimentary favorable

ارجاع به لغت flattering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flattering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flattering

لغات نزدیک flattering

پیشنهاد بهبود معانی