امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Complimentary

    ˌkɑːmpləˈment̬əri ˌkɑːmpləˈment̬əri ˌkɒmpləˈmentri
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more complimentary

    • صفت عالی:

      most complimentary

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C2
    تعریف‌آمیز، تعارفی، بلیط افتخاری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - complimentary remarks
    - اظهارات ستایش‌آمیز
    - a complimentary ticket
    - بلیط افتخاری (اهدایی)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد complimentary

    1. adjective flattering
      Synonyms:
      praiseful polite respectful approving laudatory appreciative congratulatory well-wishing honoring commendatory fair-spoken celebrating courtly approbatory highly favorable adulatory fawning honeyed eulogistic panegyrical encomiastic plauditory unctuous sycophantic encomiastical with high praise with highest recommendation
      Antonyms:
      critical insulting blaming unflattering disparaging reproachful censuring denouncing
    1. adjective free
      Synonyms:
      free free of charge gratis complimentary chargeless costless gratuitous courtesy on the house as a perk donated free lunch comp honorary
      Antonyms:
      for sale

    ارجاع به لغت complimentary

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «complimentary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/complimentary

    لغات نزدیک complimentary

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی