امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gay

ɡeɪ ɡeɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gays
  • صفت تفضیلی:

    gayer
  • صفت عالی:

    gayest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
هم‌جنس‌گرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He is gay.
- او هم‌جنس‌گرا است.
- gay rights
- حقوق مدنی هم‌جنس‌گرایان
- a gay activist
- طرف‌دار حقوق مدنی هم‌جنس‌گرایان
adjective
خوش، خوشحال، شوخ، سردماغ، سر کیف، شاد، سرزنده، مسرور، خوشحال، سبک‌دل، پدرام، درخشان، سروربخش، معاشرتی و لذت گرای
- The children were gay and carefree.
- بچه‌ها شاد و خرم بودند.
- gay colors
- رنگ‌های شاد و درخشان
- a gay life
- زندگی پر معاشرت و خوش
adjective
هرزه، عیاش و بی‌بندوبار
noun countable
هم‌جنس‌گرا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gay

  1. adjective happy
    Synonyms:
    alert animate animated blithe blithesome bouncy brash carefree cheerful cheery chipper chirpy confident convivial devil-may-care festive forward frivolous frolicsome fun-loving gamesome glad gleeful hilarious insouciant jocund jolly jovial joyful joyous keen lighthearted lively merry mirthful playful pleasure-seeking presuming pushy rollicking self-assertive sparkling spirited sportive sprightly sunny vivacious wild zippy
    Antonyms:
    depressed discouraged sad unhappy upset worried
  1. adjective colorful, vivid
    Synonyms:
    brave bright brilliant flamboyant flashy fresh garish gaudy intense rich showy
    Antonyms:
    colorless dull lifeless plain uncolorful
  1. adjective homosexual
    Synonyms:
    homoerotic homophile lesbian Sapphic
    Antonyms:
    heterosexual

ارجاع به لغت gay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gay

لغات نزدیک gay

پیشنهاد بهبود معانی