با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Gay

ɡeɪ ɡeɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gays
  • صفت تفضیلی:

    gayer
  • صفت عالی:

    gayest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
هم‌جنس‌گرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He is gay.
- او هم‌جنس‌گرا است.
- gay rights
- حقوق مدنی هم‌جنس‌گرایان
- a gay activist
- طرف‌دار حقوق مدنی هم‌جنس‌گرایان
adjective
خوش، خوشحال، شوخ، سردماغ، سر کیف، شاد، سرزنده، مسرور، خوشحال، سبک‌دل، پدرام، درخشان، سروربخش، معاشرتی و لذت گرای
- The children were gay and carefree.
- بچه‌ها شاد و خرم بودند.
- gay colors
- رنگ‌های شاد و درخشان
- a gay life
- زندگی پر معاشرت و خوش
adjective
هرزه، عیاش و بی‌بندوبار
noun countable
هم‌جنس‌گرا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gay

  1. adjective happy
    Synonyms: alert, animate, animated, blithe, blithesome, bouncy, brash, carefree, cheerful, cheery, chipper, chirpy, confident, convivial, devil-may-care, festive, forward, frivolous, frolicsome, fun-loving, gamesome, glad, gleeful, hilarious, insouciant, jocund, jolly, jovial, joyful, joyous, keen, lighthearted, lively, merry, mirthful, playful, pleasure-seeking, presuming, pushy, rollicking, self-assertive, sparkling, spirited, sportive, sprightly, sunny, vivacious, wild, zippy
    Antonyms: depressed, discouraged, sad, unhappy, upset, worried
  2. adjective colorful, vivid
    Synonyms: brave, bright, brilliant, flamboyant, flashy, fresh, garish, gaudy, intense, rich, showy
    Antonyms: colorless, dull, lifeless, plain, uncolorful
  3. adjective homosexual
    Synonyms: homoerotic, homophile, lesbian, Sapphic
    Antonyms: heterosexual

ارجاع به لغت gay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gay

لغات نزدیک gay

پیشنهاد بهبود معانی