صفت تفضیلی:
blitherصفت عالی:
blithestمهربان، خوشقلب، خوش، آدم شوخ و مهربان، مهربانی، دوستانه، نرم و ملایم، شوخ، شاددل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was wrapped in strange feeling of blitheness and dauntlessness.
احساس نشاط و بیباکی عجیبی وجودم را فراگرفت.
He has always proceeded in blithe ignorance.
او همیشه با بیاطلاعی لاقیدانهای کار کرده است.
The blessing of a good health which most people blithely take for granted.
موهبت سلامتی که بیشتر مردم با بیفکری قدر آن را نمیدانند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blithe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blithe